1 / 56

واحد پژوهش مدرسه علميه پيروان حضرت زهرا « 3 » تابستان 1392

واحد پژوهش مدرسه علميه پيروان حضرت زهرا « 3 » تابستان 1392 آدرس سایت: http://www.peyrovan-zahra.com/ پست الکترونیک: Peyrovan.Zahra@yahoo.com آدرس: مشهد مقدس، خیابان امام رضـا ( 7 )، امام رضـا ( 7 )60، چهار راه چهارم، پلاک84 تلفن: 3431485- 3435655 ـ دورنگار: 3411210- 0511. تفسير قرآن مهر

kaethe
Download Presentation

واحد پژوهش مدرسه علميه پيروان حضرت زهرا « 3 » تابستان 1392

An Image/Link below is provided (as is) to download presentation Download Policy: Content on the Website is provided to you AS IS for your information and personal use and may not be sold / licensed / shared on other websites without getting consent from its author. Content is provided to you AS IS for your information and personal use only. Download presentation by click this link. While downloading, if for some reason you are not able to download a presentation, the publisher may have deleted the file from their server. During download, if you can't get a presentation, the file might be deleted by the publisher.

E N D

Presentation Transcript


  1. واحد پژوهش مدرسه علميه پيروان حضرت زهرا «3» • تابستان 1392 • آدرس سایت: http://www.peyrovan-zahra.com/ • پست الکترونیک: Peyrovan.Zahra@yahoo.com • آدرس: مشهد مقدس، خیابان امام رضـا (7)، • امام رضـا (7)60، چهار راه چهارم، پلاک84 • تلفن: 3431485- 3435655 ـ دورنگار: 3411210- 0511

  2. تفسير قرآن مهر جزء اول (حمد و بقره تا آيه 141) مولف: محمد علي رضايي اصفهاني و جمعي از پژوهشگران قرآني پژوهش هاي تفسير و علوم قرآن ج1، ص219-242 قم 1387

  3. آيه 30/ سوره بقره«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أتَجْعَلُفِيهَا مَنْ‏ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ‏» ترجمه: (و ياد كن) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: «در حقيقت من در زمين، جانشينى [نماينده‏اى‏] قرار مى‏دهم.» (فرشتگان) گفتند: «آيا درآن كسى را قرارمى‏دهى كه در آن فساد كند و خون‏ها بريزد؟ در حالى كه ما به ستايش تو تنزيه مى‏گوييم، و تو را پاك مى‏شماريم.» (پروردگار) گفت: «در واقع من آنچه را كه [شما] نمى‏دانيد، مى‏دانم.»

  4. نكته ها و اشاره ها

  5. • 1. در آيه‏ى فوق و آيات بعد، ماجراى گفت‏وگوى پروردگار با فرشتگان و آدم بيان شده است؛ خلاصه‏ى داستان اين است كه: • خدا موجوداتى به نام فرشته آفريده بود كه به عبادت او مشغول بودند، سپس موجود ديگرى به نام انسان آفريد تا او را جانشين خود در زمين گرداند و جايگاه علمى او را به فرشتگان نشان داد و آنان در برابر او كرنش كردند. • 2. در مورد گفت‏وگوى خدا با فرشتگان چند نكته‏ى مهم وجود دارد: اول: آن‏كه اين ماجرا حقيقى است و به صورت خاص و متناسب با ظرف وجودى آنان اتفاق افتاده است و داستانى خيالى يا غير واقعى نيست. • دوم: آن‏كه شخص آدم (عليه السلام) در اين ماجرا نماينده و الگوى بشريت است، پس، مثلًا كرنش فرشتگان در برابر او به معناى كرنش همه‏ى فرشتگان در برابر انسانيت است؛ از اين رو، اين ماجرا يك نمونه و الگوست. • 3. واژه‏ى «خليفه» به معناى جانشين است و در اين‏جا مقصود جانشينى انسان براى خدا در زمين است، يعنى انسان‏هاى شايسته نماينده و جلوه و الگو و حجّت خدا در زمين هستند. • 1

  6. 4. انسان همواره در وجود خود اين حقيقت را احساس مى‏كند كه جانشين و خليفه‏ى خدا در زمين است و اين مطلب عامل حركت و تلاش او در جهت كمال و مسير الهى مى‏شود. آرى، اعلام اين جانشينى به انسان، مى‏تواند تغييرات مثبتى را در زندگى و روحيات او ايجاد كند و احساس مسئوليت او را بيش‏تر سازد و توجه به اين مقام الهى و كرامت انسانى، در تربيت اخلاقى انسان بسيار مؤثر است. 5. فرشتگان از كجا متوجه شدند كه انسان خون ‏ريز و فسادگر است؟ فرشتگان مى‏دانستند كه انسان در زمين مادى قرار داده مى‏شود و ماده به خاطر محدوديتى كه دارد محل نزاع و تزاحم است پس موجب فساد و خونريزى مى‏شود؛ يا از سوابق مخلوقات قبلى كه در زمين مى‏زيستند به اين مطلب پى بردند و يا اين‏كه خدا فرشتگان را از سرنوشت و آينده‏ى انسان‏ها با خبر ساخت.

  7. 6. فرشتگان سه ويژگى براى خودشان برشمردند: • الف) اهل تسبيح هستند، يعنى خدا را از هرگونه نقص منزّه مى‏شمارند. • ب) اهل حمد و ستايش خدا هستند. • ج) اهل تقديس هستند، يعنى خدا را پاك و مقدّس مى‏شمارند، يا اين‏كه خود وجامعه و زمين را از فساد و فسادگران پاك مى‏سازند. • 7. فرشتگان دريافته بودند كه هدف آفرينش انسان عبادت است، از اين رو، گفتند ما اهل عبادت هستيم و اهل فساد و خون‏ريزى هم نيستيم، در حالى كه برخى انسان‏ها نه تنها عبادت نمى‏كنند، اهل فساد و خون‏ريزى نيز هستند، پس ما فرشتگان براى جانشينى خدا سزاوارتريم.

  8. 8. خداى متعال دو پاسخ اجمالى و تفصيلى به فرشتگان داد كه پاسخ تفصيلى در آيات بعد مى‏آيد، اما پاسخ اجمالى آن بود كه «خدا چيزهايى مى‏داند كه شما نمى‏دانيد.» او مى‏داند كه از نسل اين انسان افرادى هم‏چون نوح عليه السلام، ابراهيم عليه السلام، موسى عليه السلام، عيسى (عليه السلام) و محمد (صلى الله عليه و آله و سلم) اهل بيت (عليهم السلام) به وجود خواهند آمد كه گل‏هاى سرسبد آفرينش‏اند و افرادى در بين انسان‏ها تربيت مى‏شوند كه عاشقانه خدا را مى‏پرستند و جان و مال خود را در راه او فدا مى‏كنند و يك ساعت تفكر آنان با سال‏ها عبادت فرشتگان برابرى مى‏كند. • او مى‏دانست كه عبادت فرشتگان در برابر عبادت انسان‏ها ارزش كم‏ترى دارد؛ چرا كه فرشتگان شهوت و خشم ندارند و تحت تأثير وسوسه‏هاى شيطانى قرار نمى‏گيرند و معصوم و فرمان‏بردار هستند، اما انسان‏ها در محاصره‏ى شهوات و شيطان هستند، پس اگر در اين مبارزه پيروز شوند و به عبادت و بندگى خدا روى آورند ارزش بيش‏ترى دارد. آرى، اطاعت اين موجودات طوفان زده كجا و عبادت آن ساحل‏نشينان سبك‏بار كجا؟!

  9. 9. خدا، خود، انسان را از ميان موجودات برگزيده و به مقام خليفة اللّهى نصب كرده است و اين افتخار بزرگى براى انسان است و بايد ارزش آن را درك نمايد و به نحوى زندگى كند و مسيرى را برود كه برتر از فرشتگان گردد تا سپاس اين نعمت و لطف الهى را به جاى آورده باشد. • 10. خدا مى‏دانسته كه برخى انسان‏ها ممكن است به فساد و خون‏ريزى بپردازند ولى با اين حال مجموع انسان‏ها را بر مجموع فرشتگان ترجيح داد؛ چرا كه در ميان اين انسان‏ها افرادى پرورش مى‏يابند كه شايسته‏ى مقام خلافت اللهى هستند، پس ارزش آن همه خسارت را دارد. • آرى، باغبانى كه باغچه‏ى گل پرورش مى‏دهد، مى‏داند كه علف‏هاى هرز و زيان‏آور نيز از آب و خاك و هواى باغچه استفاده و رشد مى‏كنند، ولى هدف او گل‏هاى زيبا و خوش‏بوست؛ از اين رو، وجود برخى علف‏هاى هرز را نيز تا مدّتى تحمّل مى‏كند.

  10. آموزه‏ها و پيام‏ها • 1. شما به مقام جانشينى و نمايندگى خدا در زمين انتخاب شده‏ايد (پس ارزش و جايگاه خود را پاس بداريد). • 2. به ديگران فرصت آزادانديشى، اظهار نظر و گفت‏وگوى حق‏طلبانه بدهيد. • 3. خدا انسان را بر فرشتگان ترجيح داده و برگزيده است (پس مقام انسان از فرشته برتر است). • 4. خدا از فسادگرى و خون‏ريزى برخى انسان‏ها اطلاع دارد، ولى به خاطر امتيازات ارزشمندى كه در وجود انسان‏ها مى‏بيند، آنها را برموجودات ديگر ترجيح مى‏دهد. • 5. عبادت تنها معيار برترى موجودات نيست، بلكه علم نيز از معيارهاى برترى است.

  11. آيه 31 / سوره بقره • «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْماءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ‏» • «و [خدا] همه نام‏ها را به آدم آموخت؛ سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و گفت: «اگر راست گوييد، نام‏هاى ايشان را به من خبر دهيد.»

  12. آيه 32 / سوره بقره • « قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ‏» • « (فرشتگان) گفتند: «منزّهى تو! ما هيچ دانشى جز آنچه به ما آموخته‏اى نداريم، [چرا] كه تنها تو دانا [و] فرزانه‏اى.»

  13. آيه 33 / سوره بقره • « قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ‏» • «[خدا] فرمود: «اى آدم! آنان را به نام‏هايشان خبر ده.» و هنگامى كه [آدم‏] آنان را به نام‏هايشان خبر داد، (خدا) گفت: «آيا به شما نگفته‏ام كه من نهان آسمان‏ها و زمين را مى‏دانم؟! و (نيز) آنچه را آشكار مى‏كنيد و آنچه را همواره پنهان مى‏داشتيد، مى‏دانم.»

  14. نكته‏ها و اشاره‏ها

  15. 1. در اين آيات صحنه‏اى از امتحان آدم عليه السلام و فرشتگان به تصوير كشيده شده كه آدم عليه السلام در آن پيروز شد، ولى فرشتگان موفق نشدند و بار ديگر برترى انسان بر فرشتگان روشن شد. 2. آزمايش فرشتگان و آدم، يك ارزيابى علمى بود؛ يعنى آنان را در برابر نام‏ها (و حقايق و اسرار و علوم هستى) قرار دادند و انسان به خاطر ظرف وجودى وسيع خود آنها را آموخت و بيان كرد، ولى فرشتگان به خاطر ظرف وجودى محدود خود نتوانستند پاسخ پرسش‏هاى علمى را تهيه كنند و در امتحان شكستخوردند.

  16. 3. مقصود از «نام‏ها» در اين آيات چيست؟ در اين مورد چند احتمال داده‏اند: الف) در احاديثى آمده است كه مقصود از اين نام‏ها همان نام‏هاى رهبران الهى و حجت‏هاى اوست. ب) در احاديث ديگرى آمده كه مقصود از نام‏ها، زمين‏ها، كوه‏ها، دره‏ها و همه‏ى موجودات است. ج) منظور از اين نام‏ها، همان استعداد نام‏گذارى چيزهاست كه خدا به انسان عطا فرموده است و براساس همين نام‏گذارى است كه علوم بشر شكل مى‏گيرد و نسل به نسل منتقل مى‏شود. د) منظور اعطاى معانى و مفاهيم و مسمّاى اين نام‏ها به آدم عليه السلام بوده است كه همان علوم و اسرار مربوط به آفرينش و موجودات است؛ پس مقصود، منابع و خزاين چيزهاست، نه صرف لغات. ه) آموزش نام‏ها، كنايه از قدرت شناخت حقايق و آثار چيزهاست كه خدا در نهاد انسان قرار داده و تنها انسان چنين توانى دارد و با استفاده از اين توانايى در اسرار جهان مى‏انديشد و تمام اكتشافات و اختراعات علمى بشر نيز نتيجه‏ى همين مطلب است. و) مقصود همان حقايق غيبى عالم است كه نشانه‏ى خدا هستند؛ حقايقى كه باشعور و عاقل و خزاين چيزهاى جهان هستند و نزد خدا ذخيره‏اند. البته اين معانى با هم‏ديگر منافاتى ندارند و جمع آنها مشكل نيست و همه‏ى اين معانى مى‏تواند مقصود آيه باشد، هر چند احتمال پنجم جالب‏تر است.

  17. 4. برخى مفسران برآن‏اند كه خداى متعال اين علوم را به صورت تكوينى به انسان آموخت؛ يعنى در نهاد و وجود او قرار داد و در مدت كوتاهى بارور ساخت؛ همان‏طور كه بيان را به صورت تكوينى به انسان تعليم داد؛ يعنى استعداد فهم اين نام‏ها و اسرار و علوم را در فطرت و سرشت انسان قرار داد. 5. آيا اگر خدا آن علوم و نام‏ها را به فرشتگان ياد مى‏داد آنها نيز نمى‏توانستند مثل آدم بياموزند و در آزمايش موفق شوند؟ تفاوت فرشتگان با انسان در اين بود كه انسان‏ها ظرفيت وجودى بيش‏ترى داشتند؛ از اين رو اين نام‏ها و علوم در ظرف وجودى آنان قرار گرفت و بارور شد، ولى فرشتگان چون براى اهداف ديگرى آفريده شده بودند، ظرفيت خاصى داشتند كه آماده‏ى پذيرش اين همه علوم و اسرار نبود؛ به عبارت ديگر علوم انسان‏ها با تفكر و خلاقيت افزايش مى‏يابد، اما علوم فرشتگان مثل رايانه با حافظه‏ى محدودى است كه هر چه به او مى‏دهند بازمى‏گويد و هنگامى كه در اين آزمايش معلوم شد كه آنان ظرفيت علوم و اسرار نام‏ها را ندارند و از انسان برتر و شايسته‏تر به خلافت نيستند، به‏خوبى اين حقيقت را پذيرفتند و تسليم شدند.

  18. 6. در اين آيات براى آموزش انسان تعبير «تعليم» به كار رفته، اما براى فرشتگان تعبير «عرضه» به كار رفته است كه بالاتر از آموزش است، همان‏طور كه نوار آموزشى با فيلم آموزشى تفاوت دارد؛ پس ممكن است گفته شود كه فرشتگان نتوانستند چيزى را كه به صورت صدا و تصوير به آن‏دانيم» و لازمه‏ى اين سخن آن نيست كه حتماً چيز مخفى وجود داشته باشد؛ البته مانعى ندارد كه هر سه مطلب مقصود آيان عرضه شد دريابند، در حالى كه انسان با آموزش نازل‏ترى آنها را دريافت و اين برترى‏ انسان را نشان مى‏داد. • 7. برخى مفسران برآن‏اند كه مقصود از «چيزى كه فرشتگان مخفى مى‏كردند» آن است كه فرشتگان، در دل، خود را شايسته‏تر از انسان براى جانشينى خدا در زمين مى‏دانستند و اين مطلبى بود كه در آيه‏ى قبل بدان اشاره شد، اما تصريح نكردند. • برخى ديگر برآن‏اند كه آيه به ابليس اشاره دارد كه در صف فرشتگان قرار داشت و تصميم داشت در برابر انسان سجده نكند، ولى اين مطلب را در دل پنهان مى‏كرد. • اين احتمال نيز هست كه اين آيه به علم وسيع الهى و قلمرو بى‏كران آن در امور آشكار و پنهان اشاره داشته باشد، همان‏طور كه به مخاطب خود مى‏گوييم «ما همه چيز پنهان و آشكار شما را میدانیم».

  19. آموزه‏ها و پيام‏ها 1. با ارزيابى علمى، شايستگى و برترى افراد را ثابت كنيد. 2. ظرفيت علمى و معلومات افراد، معيار برترى آنها درانتصاب به پست و مقام است. 3. دانشمندترين افراد را براى جانشينى خدا و رهبرى و خلافت در زمين برگزينيد. 4. ظرفيت علمى انسان از فرشتگان بيش‏تر است. 5. خدا نام‏ها (و علوم و اسرارى) را در نهاد انسان به وديعت نهاده است. 6. در هنگام شكست علمى (تكبّر نورزيد) برترى علمى ديگران را بپذيريد و اعتراف كنيد (كه اين روش فرشته‏خويان است). 7. پيام هشدارآميز آيه‏ى سى و سوم آن است كه علم خدا بى‏كران است (پس شما نمى‏توانيد چيزى را از او مخفى سازيد).

  20. آيه 34 / سوره بقره « وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوْا لآِدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَى‏ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ‏» « و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان فرموديم: «براى آدم سجده كنيد و (همگى) سجده كردند، جز ابليس كه سر باز زد، و تكبّر ورزيد در حالى كه از كافران شد.»

  21. نكته‏ها و اشاره‏ها

  22. 1. در آيات متعدد قرآن جريان كرنش فرشتگان در برابر آدم بيان شده است. در يك نگاه ابتدايى به آيات سوره‏ى بقره به نظر مى‏آيد كه سجده‏ى فرشتگان در برابرآدم، پس از آزمايش آنان و ظاهر شدن برترى علمى آدم بود، اما از آيات ديگر قرآن استفاده مى‏شود كه فرشتگان بلافاصله پس از آفرينش انسان دستور يافتند كه بر آدم سجده كنند. 2. در اين‏جا اين پرسش مطرح مى‏شود كه اگر سجده براى غير خدا جايز نيست، چرا فرشتگان بر آدم سجده كردند؟ بايد گفت كه سجده بر دو گونه است: اول سجده‏ى پرستش، يعنى به خاك افتادن به قصد تقرّب كه مخصوص خداست و براى ديگران حرام بلكه شرك است؛ و دوم، سجده‏ى خضوع كه همان كرنش در برابر ديگران، بدون قصد تقرّب است كه اگر در راستاى دستورهاى الهى باشد مانعى ندارد؛ و سجده‏ى فرشتگان از نوع دوم‏ بود، يعنى تحيّت و تكريمى براى آدم و خضوع و عبادتى براى خداوند بود.

  23. 3. شيطان، اسم جنس و به معناى هر موجود شرير و سركش است و شامل همه‏ى شيطان‏ها و شيطان‏صفتان از جنس انسان و جن مى‏شود، اما واژه‏ى «ابليس» اسم خاص است كه نام سر كرده‏ى شيطان‏هاست كه از جنس جن بود ولى در صف فرشتگان قرار گرفته بود و در برابر آدم كرنش نكرد و او را فريب داد و موجب اخراج انسان از بهشت شد. • 4. اين آيه گواهى بر شرافت و مقام برتر انسان است، به طورى كه فرشتگان نيز در برابر او سجده كردند. آيات پيشين، علم را عامل برترى انسان نسبت به فرشتگان معرفى كرد ولى شيطان به خاطر حاكميتِ كبر و غرور و نژادپرستى، بر فكرش، مى‏پنداشت از انسان برتر است. او مى‏گفت: من از جنس آتشم و آدم از جنس خاك است؛ بنابراين من از او برتر هستم و نبايد در برابر او سجده و كرنش كنم.

  24. 5. تكبّر يكى از زمينه‏هاى نافرمانى و كفر است. تفاوت فرشتگان و ابليس در اين جريان آن بود كه فرشتگان پرسش خود را در مورد برترى آدم مطرح كردند و پس از شنيدن پاسخ خدا، تسليم شدند لجاجت و تكبّر و سركشى نكردند، ولى ابليس به تكبّر و سركشى روى آورد و كافر شد. آرى، تكبّر در مقابل حق، انسان را به كفر مى‏كشاند. 6. شيطان قبل از صدور فرمان الهى در مورد سجده بر آدم، راه خود را از مسير فرشتگان جدا كرده بود و شايد در درون، تصميم به نافرمانى و كفر داشت. البته اين احتمال نيز هست كه از لحظه‏ى صدور فرمان الهى كافر شده باشد؛ چون قبل از آن اهل عبادت بود و به همين سبب هم در صف فرشتگان قرار داشت. • برخى از مفسران نيز نوشته‏اند كه كفر در اين آيه به معناى كفر عملى است نه كفر اعتقادى. ابليس روحيه‏ى كفرآميز داشت؛ يعنى نتيجه‏ى نافرمانى او در نهايت كفر مى‏شد.

  25. 7. در آيات پيشين بيان شد كه برترى انسان به خاطر علم اوست و در برخى احاديث اشاره شد كه سجده‏ى فرشتگان بر آدم به خاطر وجود رهبران الهى (هم‏چون پيامبران و امامان معصوم عليهم السلام) در نسل اوست. آرى، هم خود آدم علم به نام‏ها (و حقايق و اسرار و علوم هستى) داشت و هم فرزندانى خاص از نسل او اين‏گونه بودند و همين انسان‏هاى كامل نتيجه‏ى نيكو و هدف اصلى آفرينش انسان بودند. آرى فرشتگان مى‏دانستند كه از نسل انسان افرادى شرور و پست‏تر از حيوان به‏وجود مى‏آيند كه شايستگى كرنش و سجده ندارند، پس سجده‏ى آنان به خاطر انسان‏هاى كامل (پيامبران و رهبران الهى عليهم السلام) در نسل آدم بود. 8. خودبينى، ارث شيطان و عامل فساد، و راهكار مبارزه با آن:ما از اين‏جا (داستان آدم و شيطان) مى‏فهميم كه قضيه‏ى خودبينى، ارث شيطان است. از صدر عالم اين قضيه بوده است ... تمام فسادهايى كه در عالم واقع مى‏شود، چه فسادها از افراد و چه فسادها از حكومت‏ها و چه در اجتماع، تمام فسادها زير سر همين ارث شيطان است ... دردها دوا نمى‏شود الّا با اين‏كه اين خصيصه‏ى شيطانى از بين برود. كسى كه بخواهد درد خودش را شخصاً دوا كند، بايد اين خصيصه را از بين ببرد، بايد رياضت بكشد و خودش را بزرگ حساب نكند.

  26. آموزه‏ها و پيام‏ها 1. شما انسان‏ها مسجود فرشتگان هستيد، پس قدر خود را بشناسيد و اين مقام را حفظ كنيد. 2. مقام بلند انسان در ميان موجودات مخالفانى دارد، پس مواظب كارشكنى‏هاى شيطان باشيد. 3. تكبّر و نافرمانى در برابر حق، زمينه‏ساز كفر است. 4. هم‏چون فرشتگان فرمان‏پذير باشيد و در برابر آنچه خدا دستور داده كرنش كنيد. 5. مخالفت با دستورات الهى، راهى شيطانى است.

  27. آيه 35 / سوره بقره « وَقُلْنَا يَاآدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلَا مِنْهَا رَغَداً حَيْثُ شِئْتَما وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ». «و گفتيم: «اى آدم! تو و همسرت در باغ آرام گيريد؛ و از (نعمت‏هاى) آن، از هر جا خواستيد، فراوان و گوارا بخوريد؛ و [لى‏] نزديك اين درخت نشويد؛ كه از ستمكاران خواهيد شد.»

  28. نكته‏هاو اشاره‏ها

  29. 1. آدم (عليه السلام) كه براى زندگى معمولى بر روى زمين آفريده شده بود، در آغاز، در يكى از باغ‏هاى سرسبز و پرنعمت ساكن شد تا كم كم با محيط آشنا شود و اطلاعاتى از آن زندگى به دست آورد و با مسئوليت‏ها و تكاليف و محدوديت‏ها و دشمنان خود آشنا شود و نيز در هنگام لغزش‏ها راه توبه را بياموزد و با آمادگى كامل بر روى زمين حركت كند؛ به عبارت ديگر، سكونت آدم در اين باغ جنبه‏ى تمرين و آموزش داشت. 2. در بوستان آدم (عليه السلام) ميوه‏هاى گوارا و فراوان وجود داشت و او از نظر غذا كمبودى نداشت و در آن‏جا كاملًا آرام بود. و به هر كجاى باغ مى‏توانست برود و از هر ميوه‏اى مى‏توانست بخورد.

  30. 3. در اين باغ آزمايشى براى آدم در نظر گرفته شد و شرطى براى ماندن او در بوستان قرار داده شد؛ يعنى به او گفته شد كه نزديك آن درخت مخصوص نرود و از ميوه‏ى آن نخورد وگرنه ستمكار مى‏شود و به زحمت مى‏افتد. • اين ممنوعيت نوعى ارشاد و آزمايش بود؛ مثل آن‏كه پزشك به بيمار خود مى‏گويد «به فلان غذا نزديك نشو وگرنه به خودت زيان مى‏رسانى و به‏ زحمت مى‏افتى!» ولى در آيات بعد خواهيم ديد كه آدم در اثر وسوسه‏هاى شيطان، از آن درخت خورد و به زحمت افتاد و از بوستان اخراج شد. • 4. مكان «باغ» يا بهشتِ مخصوصِ آدم كجاست؟ • برخى مفسران برآن‏اند كه آن بوستان يكى از باغ‏هاى سرسبز زمين بود، چون جاودانى نبود و شيطان بدان‏جا راه يافت، در حالى كه آلودگان نمى‏توانند به بهشت موعود قدم بگذارند؛ و در احاديث اهل بيت (عليهم السلام) نيز بيان شده كه آن بوستان يكى از باغ‏هاى دنيا بوده است. • و برخى مفسران نيز برآن‏اند كه آن باغ، بهشتى برزخى بوده كه بين دنيا و آخرت است.

  31. 5. درخت ممنوع، چه نوع درختى بود؟ • مفسران قرآن و احاديث احتمالات متعددى مطرح كرده‏اند؛ برخى‏ مفسران آن درخت را زندگى دنيا و زحمت‏هاى آن دانسته‏اند و برخى آن را حسد يا گياه گندم دانسته‏اند. • البته مانعى ندارد كه همه‏ى اين معانى مقصود آيه باشد و جمع آنها نيز ممكن است؛ چون گندم مظهر غذاى دنيوى است و نزديكى به دنيا زحمت‏ها و صفاتى را به دنبال دارد كه يكى از آنها حسد است. • ولى به نظر مى‏رسد كه اصل آزمايش آدم به وسيله‏ى يك درخت مهم بوده است؛ از اين رو قرآن نوع و نام آن را مشخص نساخته است تا از هدف اصلى دور نشود. • 6. در اين آيه به همسر آدم اشاره كرده كه از همان روز اول در كنار او بوده و آرامش زندگى او را تكميل مى‏كرده است. آرى، انسان در درجه‏ى اول نياز به همدم و همسر دارد، سپس نياز به غذا مطرح مى‏شود.

  32. 7. در اين آيه به نيازهاى اساسى زندگى انسان اشاره شده است كه عبارت‏اند از: الف) محل سكونتى كه بتواند در آن با آرامش زندگى كند. ب) همسر و همدمى كه مونس و مايه‏ى آرامش او باشد؛ ج) غذاى خوب و فراوان كه انرژى او را تأمين سازد. د) برنامه‏اى الهى كه قوانين زندگى او را بيان كند. آرى، زندگى عادى بشر، بدون اين چهار ركن، ناقص و پرزحمت است.

  33. آموزه‏ها و پيام‏ها • 1. بهره‏مندى از نعمت‏هاى الهى را با اطاعت از فرمان‏هاى الهى همراه سازيد. • 2. در برنامه‏ريزى و قانون‏گذارى، نخست موارد جواز را بيان كنيد، سپس ممنوعيت‏ها را برشماريد. • 3. مرد و زن از روز نخست در كنار هم بوده‏اند و آرامش مرد در كنار همسر تأمين مى‏شود. • 4. انسان در زندگى خود چهار نياز اساسى دارد: مسكن، همسر، غذا و برنامه‏اى الهى.

  34. آيه 36 / سوره بقره « فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانَا فِيهِ وَقُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى‏ حِينٍ‏» « و شيطان آن دو را از آن (باغ) بلغزانيد؛ و آن دو را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. و [به آنها] گفتيم: « (از مقام خويش) فرو آييد، در حالى كه برخى از شما دشمن برخى [ديگر] هستيد. و براى شما در زمين، تا زمانى [معين‏]، قرارگاه و وسيله بهره‏بردارى است.»

  35. نكته‏ها و اشاره‏ها

  36. 1. آدم و همسرش در باغ سرسبز ساكن شدند، ولى در معرض آزمايش بودند و به آنها گفته شد كه به آن درخت ممنوع نزديك نشوند، اما شيطان كه در برابر آدم سجده نكرده بود و دشمن آنان بود به وسوسه‏گرى مشغول شد و به آدم و حوا گفت: اگر از اين درخت بخوريد از فرشتگان يا از افراد جاويدان مى‏شويد؛ از اين رو آدم و حوا گرفتار لغزش شدند و از ميوه‏ى آن درخت ممنوع چشيدند و، در نتيجه، از مقام خود سقوط كردند و از باغ سرسبز اخراج شدند. • 2. لغزش آدم و حوا آن بود كه دستور ارشادى خدا را اطاعت نكردند و در نتيجه، گرفتار پيامدهاى آن، مثل اخراج از باغ سرسبز، شدند. آنان گناه مطلق نكردند، ولى ترك اولى‏، يعنى گناه نسبى نمودند و با توبه، لغزش آنان بخشوده شد اما پيامدهاى تكوينى آن (مثل اخراج از باغ) بر طرف نشد؛ همان‏طور كه ممكن است عذرخواهى از پزشك نيكو باشد، اما آثار غذاى نامناسب را از بدن انسان برطرف نمى‏كند.

  37. 3. پس از جريان لغزش، هر سه نفر سقوط كردند و از باغ سرسبز اخراج شدند؛ يعنى شيطان به خاطر فريبكارى‏اش و آدم و حوا به خاطر فريب خوردنشان. 4. در اين آيه به ويژگى‏هاى زندگى زمينى اشاره شده است كه عبارت‏اند از: الف) درگيرى و كشمكش دايمى انسان با شيطان‏صفتان كه نوعى‏ آزمايش براى انسان است. ب) دنيا قرارگاه و مايه‏ى بهره‏مندى موقت انسان است، نه محل اسكان دايمى او؛ پس نبايد دل به آن ببندد كه بايد پس از مدتى به سراى ديگر كوچ كند.

  38. 5. «شيطان» از ماده‏ى «شَطَن» به معناى دورى، يا از ماده‏ى «شاط» به معناى آتش گرفتن از شدّت خشم است. به هر موجود شرورى از انسان‏ها و جنّيان، شيطان گفته مى‏شود و در احاديث گاهى به معناى موجودات موذى ذرّه بينى نيز به كار رفته است؛ البته در آيه‏ى فوق در معناى «ابليس» به كار رفته است، يعنى همان كه آدم (عليه السلام) را فريب داد. 6. «هبوط» به معناى پايين فرستادن با خوارى است كه در اين‏جا مقصود پايين آمدن از باغ سرسبز به زمين عادى و كنايه از سقوط از مراتب معنوى و مقامات عالى است. اين داستان، الگو و نمونه و تمثيلى است براى مقامات و قربى كه انسان مى‏تواند داشته باشد كه پس از لغزش و نزديكى به دنيا آن را از دست مى‏دهد. البته تمثيلى بودن اين داستان به معناى غيرواقعى بودن آن نيست.

  39. ‏آموزه ها و پيام ها 1. شيطان دشمنى لغزاننده است (پس مراقب فريبكارى او باشيد). 2. پيروى از شيطان موجب سقوط انسان مى‏شود. 3. زمين محل كشمكش و نزاع انسان‏ها و شيطان‏صفتان است. • 4. زمين قرارگاهى با مواهب موقت براى شماست (پس آن را جاودانى نپنداريد و دل بدان نبنديد).

  40. آيه 37 / سوره بقره « فَتَلَقَّى‏ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ‏» « و آدم از پروردگارش كلماتى را دريافت نمود؛ و [خدا] توبه او را پذيرفت، [چرا] كه تنها او بسيار توبه‏پذير [و] مهرورز است.»

  41. نكته‏ها • و • اشاره‏ها:

  42. 1. «توبه» در اصل به معناى «بازگشت» است و در قرآن كريم در دو معنا به كار رفته است: الف) «توبه‏ى مردم» كه در اين صورت به معناى بازگشت گناهكار و ترك گناه و طلب پوزش از خداست. ب) «توبه‏ى خدا» كه در اين صورت به معناى بازگشت رحمت خدا به فرد گناهكار و پذيرش توبه‏ى اوست. 2. آدم (عليه السلام) در اثر فريبكارى شيطان گرفتار لغزش و ترك اولى‏ و مخالفت در برابر امر ارشادى شد. هر چند گناه آدم عليه السلام گناه مطلق نبود، اما از فردى هم‏چون او چنين لغزش كوچكى، بزرگ شمرده مى‏شود؛ چرا كه او از مقرّبان درگاه الهى بود و مشمول نعمت حق شده بود؛ از اين رو، از گناه نسبى و لغزش خود پوزش خواست و توبه كرد.

  43. 3. خوردن از درخت ممنوع اولين لغزش بشر بود و به همين سبب تجربه‏اى در زمينه‏ى توبه و بازگشت و كيفيت عذرخواهى نداشت؛ بنابراين پروردگار كلماتى را به او آموزش داد و راه توبه را به او آموخت و وى به سوى خدا بازگشت. به عبارت ديگر، توبه‏ى آدم با دو توبه‏ى خدا همراه بود: نخست خدا با رحمت به سوى آدم بازگشت و توفيق توبه به او داد و روش توبه را به او آموخت، سپس آدم توبه كرد و در پايان، خدا توبه‏ى او را پذيرفت. آرى هر توبه‏ى انسان با دو توبه و بازگشت رحمت الهى همراه است.

  44. 4. مفسران درمورد كلماتى كه به آدم آموزش داده شد احتمالاتى داده‏اند و در احاديث نيز مطالبى آمده است كه مهم‏ترين آنها عبارت است از: الف) اين كلمات همان سخنانى است كه در جاى ديگر از آدم و حوا نقل شده كه گفتند: اى پروردگار ما، ما به خودمان ستم كرديم، واگر ما را نيامرزى و بر ما ترحّم ننمايى حتماً از زيانكاران خواهيم بود. ب) اين كلمات، نام‏هاى بهترين انسان‏ها، يعنى محمد صلى الله عليه و آله، على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام بود كه با توسل آدم عليه السلام به آن بزرگواران توبه‏اش پذيرفته شد. ج) اين كلمات يك سلسله ادعيه و مناجات با خدا بود. البته مانعى ندارد كه همه‏ى اين معانى مقصود آيه باشد.

  45. 5. اين آيه خدا را با دو صفت «توّاب» (/ بسيار توبه‏پذير) و «رحيم» (/ مهرورز و مهربان) ياد كرده است. خدا نسبت به بندگانش از مادر نسبت به فرزند مهربان‏تر است و اگر لغزشى از آنان سر زند ضمن بخشودن آنها به آنان لطف مى‏كند و مهر مى‏ورزد. 6. توبه در جوانى نيكوست: پس اى عزيز! هر چه زودتر دامن به كمر بزن و عزم را محكم و اراده را قوى كن و از گناهان تا در سنّ جوانى هستى، يا در حيات دنيايى مى‏باشى، توبه كن و مگذار فرصت خداداد از دستت برود و به تسويلات (/ فريبكارى) شيطانى و مكايد (/ نيرنگ‏هاى) نفس امّاره اعتنا مكن. پس بهار توبه، ايام جوانى است، كه بار گناهان كم‏تر و كدورت قلبى و ظلمت باطنى ناقص‏تر و شرايط توبه سهل‏تر و آسان‏تر است.

  46. آموزه‏ها و پيام‏ها • 1. پس از لغزش توبه كنيد و به سوى خدا بازگرديد. 2. راه توبه و توسل را نيز از خدا بياموزيد. 3. خدا آن قدر مهربان و توبه‏پذير است كه حتى راه توبه را نيز به گناهكاران آموزش مى‏دهد. 4. هر توبه‏ى انسان با دو توبه و بازگشت رحمت الهى همراه است.

  47. آيه 38 / سوره بقره « قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ‏» « گفتيم: «همگى از آن، فرو آييد! و اگر رهنمودى از طرف من براى شما آمد، پس كسانى كه از رهنمود من پيروى كنند، پس نه هيچ ترسى بر آنان است و نه آنان اندوهگين مى‏شوند.»

  48. آيه 39 / سوره بقره • « وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ‏» • « و كسانى كه كفر ورزيدند، و نشانه‏هاى ما را دروغ انگاشتند آنان اهل آتشند؛ در حالى كه ايشان در آنجا ماندگارند.»

More Related