150 likes | 364 Views
تعيين الگوي بهينه كشت كاربرد مدلهاي برنامه ريزي ريسكي MOTAD & Target MOTAD ( مطالعه موردي شهرستان مرند ). آزاده فلسفيان و دكتر جواد تركماني بخش اقتصاد كشاورزي دانشگاه شيراز. ضرورت انجام مطالعه.
E N D
تعيين الگوي بهينه كشتكاربرد مدلهاي برنامه ريزي ريسكيMOTAD & Target MOTAD(مطالعه موردي شهرستان مرند) آزاده فلسفيان و دكتر جواد تركماني بخش اقتصاد كشاورزي دانشگاه شيراز
ضرورت انجام مطالعه • جهت مديريت صحيح واحد كشاورزي ،استفاده بهينه از منابع محدود و در نتيجه تعيين الگوي بهينه كشت داراي اهميت بسزايي است. • در بسياري از موارد بهره برداران كشاورزي همزمان به انجام فعاليتهاي مختلف از جمله زراعت و باغداري مي پردازند. در اينگونه موارد تفكيك منابع توليدي بين فعاليتهاي مختلف امكان پذير نبوده و در نتيجه الگوي بهينه بايد توامأ ارائه گردد. • برنامه ريزي و تصميم گيري براي واحد كشاورزي در شرايط عدم قطعيت صورت مي گيرد. در نتيجه لحاظ نمودن ريسك در مدلهاي برنامه ريزي سيستمهاي كشاورزي ضروري به نظر ميرسد .
اهداف تحقيق • بررسي اثر ريسك بر الگوي كشت كشاورزان • تعيين الگوي بهينه كشت با در نظر گرفتن ريسك درآمدي بهره برداران • مقايسه الگوي كشت فعلي با الگوي بهينه كشت با و بدون درنظر گرفتن ريسك
ب- جهت دخالت دادن فعاليتهاي باغي به مساله تنزيل و ارزش زماني پول توجه شده است. در اين راستا از فرمولهاي زير استفاده شد: (P=A(P/A,i,n (P=F(P/F,i,m (A=P(A/P,i,s ج- داده ها بكارگيري روش نمونه گيري و انتخاب بهره برداران نمونه استفاده از آمارهاي ثبت شده مديريت كشاورزي شهرستان مرند و سازمان مديريت و برنامه ريزي استان
الف- نتايج حاصل از مدل موتاد • با افزايش سطح درآمد انتظاري ،ميزان حداقل شده ريسك يا تابع هدف افزايش مي يابد. • با افزايش سطح درآمد انتظاري ،هلو ،سيب درجه 1و زردآلو كه داراي درآمد ناخالص بالاتر هستند،وارد برنامه شده و در عوض سطح زير كشت گندم و سيب درجه 2 كاهش يافته است.
با افزايش بازده طرح ، مجموع ريسك يا انحراف از بازده هدف در سالهاي مختلف اضافه مي شود. • با افزايش T سطح زير كشت آفتابگردان و گوجه فرنگي كاهش يافته و به سمت محصولات با درآمد بالاتر رفته است ولي در هر سطح T با افزايش D سطح زير كشت آنها اضافه شده است. • با افزايش T سطح زير كشت سيب كه يك محصول درآمدزاست افزايش يافته ولي در هر سطح T با افزايش D سطح زير كشت آن كاهش يافته است و اين بدان معني است كه با افزايش سطح ريسك محصولات ريسكي تر وارد برنامه مي شوند. • سطح زير كشت هلو در هر دو حالت افزايش T و D افزايش يافته است.بنابراين هلو در عين اينكه يك محصول درآمدزاست ريسكي نيز بوده و بهره برداران ريسك پذيرتر به سمت كشت بيشتر آن مي روند.
ج- مقايسه نتايج • در بالاترين ريسك درآمدي ممكن ، نتايج ارائه شده از سوي هر سه الگوي بهينه فوق با هم برابر است.
پيشنهادات • باتوجه به ميزان درآمد ناخالص بالاي دو محصول آفتابگردان و هلو از يكطرف و ريسك درآمدي بالاي آنها از طرف ديگر استفاده از ارقام مقاومتر و تكنولوژيهاي مدرن در رابطه با اين محصولات توصيه مي گردد. • فعاليتهاي آلو و سيب درجه 2 از برنامه حذف و بجاي آن فعاليتهاي ديگر با درآمد بالاتر جايگزين گردند. • سطح زير كشت گندم و جو كاهش يابد.