1 / 10

تقديم به امام علي عليه السلام

باز باران، با ترانه، با گهرهاي فراوان، مي‌خورد بر بام خانه. من به پشت شيشه تنها، ايستاده، درگذرها، رودها راه اوفتاده شاد و خرم. به نام مهربانترين. تقديم به امام علي عليه السلام. يک دو سه گنجشک پر گو باز هر دم، مي‌پرند اين سو و آن سو مي‌خورد بر شيشه و در مشت و سيلي آسمان امروز ديگر نيست نيلي.

tricia
Download Presentation

تقديم به امام علي عليه السلام

An Image/Link below is provided (as is) to download presentation Download Policy: Content on the Website is provided to you AS IS for your information and personal use and may not be sold / licensed / shared on other websites without getting consent from its author. Content is provided to you AS IS for your information and personal use only. Download presentation by click this link. While downloading, if for some reason you are not able to download a presentation, the publisher may have deleted the file from their server. During download, if you can't get a presentation, the file might be deleted by the publisher.

E N D

Presentation Transcript


  1. باز باران، با ترانه، با گهرهاي فراوان، مي‌خورد بر بام خانه.من به پشت شيشه تنها،ايستاده، درگذرها،رودها راه اوفتادهشاد و خرم به نام مهربانترين تقديم به امام علي عليه السلام

  2. يک دو سه گنجشک پر گوباز هر دم، مي‌پرنداين سو و آن سومي‌خورد بر شيشه و درمشت و سيليآسمان امروز ديگرنيست نيلي لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم

  3. يادم آرد روز باران، گردش يک روز ديرينخوب و شيرين، توي جنگل‌هاي گيلانکودکي ده ساله بودم، شاد و خرم، نرم و نازک، چست و چابکاز پرنده، از خزنده، از چرنده،بود جنگل گرم و زندهآسمان آبي، چو دريا، يک دو ابر، اينجا و آنجاچون دل من، روز روشن لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم

  4. بوي جنگل، تازه و تر،همچو مي مستي دهندهبر درختان ميزدي پر،هر کجا زيبا پرندهبرکه‌ها آرام و آبيبرگ و گل هر جا نمايان،چتر نيلوفر درخشان؛ آفتابي لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم

  5. رودخانه، با دو صد زيبا ترانه زير پاهاي درختان،چرخ ميزد، چرخ ميزد، همچو مستانچشمه‌ها چون شيشه‌هاي آفتابي، نرم و خوش در جوش و لرزه توي آنها سنگ ريزه،سرخ و سبز و زرد و آبي لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم

  6. با دو پاي کودکانه، مي‌دويدم همچوآهو،پريدم از لب جو، دور مي‌گشتم زخانهمي‌کشانيدم به پايين، شاخه‌هاي بيد مشکيدست من مي‌گشت رنگين، از تمشک سرخ و مشکيمي‌شنديم از پرنده، داستان‍‍هاي نهاني،از لب باد وزنده، رازهاي زندگاني لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم

  7. هر چه مي‌ديدم در آنجا، بوددلکش، بود زيباشاد بودم، مي‌سرودمگيسوي سيمين مه را، شانه ميزد دست بارانبادها، با فوت، خوانا، مي‌نمودندش پريشانسبزه در زير درختان، رفته رفته گشت درياتوي اين درياي جوشان، جنگل وارونه پيدا. لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم

  8. بس دلارا بود جنگل، به، چه زيبا بود جنگل!بس فسانه، بس ترانه، بس ترانه، بس فسانهبس گوارا بود باران، به، چه زيبا بود باران! لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم

  9. مي‌شنيدم اندر اين گوهر فشاني، رازهاي جاوداني، پندهاي آسماني؛“بشنو از من، کودک من پيش چشم مرد فردا، زندگاني ، خواه تيره، خواه روشنهست زيبا، هست زيبا، هست زيبا.” لا حول و لا قوه الا بالله العلي العظيم

  10. از فايلهاي ارسالي به گروه هشت بهشت http://www.8Beheshtgroup.com توسط هشت بهشتی عزیز roza keshavarz

More Related