350 likes | 493 Views
دبیر: خانم کامیابی. درس دهم. کاری از: زهرا غفاری شکوفه میری مریم اسماعیل پناه فاطمه یوسف زاده مینا محمدی. کلاس 1/4. تاریخ ادبیات. یوهان کریستوف فریدریش فون شیلر (آلمانی:، متولد 10 نوامبر ۱۷۵۹ در مارباخ آم نکا درگذشت ۹ مه ۱۸0 در وایمار)، شاعر، نمایشنامهنویس، فیلسوف و مورخ آلمانی.
E N D
دبیر: خانم کامیابی درس دهم
کاری از: زهرا غفاری شکوفه میری مریم اسماعیل پناه فاطمه یوسف زاده مینا محمدی کلاس 1/4
تاریخ ادبیات یوهان کریستوف فریدریش فون شیلر (آلمانی:، متولد10 نوامبر۱۷۵۹ در مارباخ آم نکا درگذشت ۹ مه ۱۸0 در وایمار)، شاعر، نمایشنامهنویس، فیلسوف و مورخ آلمانی. او مشهورترین نمایشنامهنویس آلمانی به شمار میرود و در کنار گوته، به عنوان چهره اساسیِ کلاسیک وایمار شناخته شدهاست. بسیاری از نمایشنامههای او به عنوان قطعه تئاترهای استاندارد در سرزمینهای آلمانی زبان مشهور شدهاند و اشعار افسانهوی از محبوب ترین شعرهای آلمانی میباشند. بسیاری از آثار شیلر از جمله راهزنان جنبه آزادیخواهانه دارند. همزمان با جنبش مشروطیت نخستین کتاب وی توسط یوسف اعتصامالملک به فارسی ترجمه شد.
فيلسوف و شاعر آلماني (1749- 1833) « یوهان ولفگانگ ون گوته فیلسوف، شاعر، نویسنده و متفکر بزرگ آلمانی در ۲۸ اوت سال ۱۷۴۹ در «فرانکفورت» متولد شد و در ۲۲ مارس سال ۱۸۳۲ در «ویمار» چشم از جهان فرو بست گوته یک مغز متفکر جهانی است. او در عین حال که شاعری عمیق و حساس است، سیاستمداری مجرب و کارکشته و دانشمندی مبتکر و بزرگ محسوب می شود. اگر چه به مکتب خاصی تعلق ندارد، لیکن شاهکاری از خود به جا گذاشته است که نه تنها بر تمام ادبیات آلمان سایه افكنده، بلکه چون تاجی بر تارک ادبیات اروپایی می درخشد.
مسافر دلم می خواهد بر بال های بادنشینم وآنچه را پروردگار جهان پدید آورده ،زیر پا گذارم تا مگر روزی به پایان این دریای بی کران رسم وبدان سر زمین که خداوند سر حد جهان خلقتش قرار داده است ،فرود آیم.
ازهم اکنون،در این سفردورودراز، ستارگان را با درخشندگی جاودانی خود می بینم که راه هزاران ساله را در دل افلاک می پیمایند تا به سر منزل غایی سفر خود برسند اما بدین حد اکتفا نمی کنم وهم چنان بالاتر می روم. بدان جا می روم که دیگر ستارگان فلک را درآن راهی نیست.
دلیرانهپا در قلمرو بی پایان ظلمت وخاموشی می گذارم و به چابکی نور، شتابان ازآن می گذرم.
ناگهان وارد دنیایی تازه می شوم که درآسمان آن ابرها در حرکت اند ودر زمینش ، رودخانه ها به سوی دریاها جریان دارند.
در یک جاده ی خلوت ، راهگذری به من نزدیک می شود ;می پرسد :(ای مسافر، بایست.با چنین شتاب به کجا می روی؟)
می گویم:(دارم به سوی آخر دنیا سفرمی کنم . می خواهم بدان جا روم که خداوند آن را سر حد دنیای خلقت قرار داده است و دیگر درآن ذی حیاتی نفس نمی کشد.)
می گوید:(اوه ،بایست; بیهوده رنج سفر را بر خویش هموار مکن. مگر نمی دانی داری به عالمی بی پایان وبی حد وکران قدم می گذاری ؟)
ای فکر دور پرواز من!بال های عقاب آسایت را از پرواز باز دار وتو ای کشتی تند رو خیال من ! همین جا لنگر انداز زیرا برای تو بیش از این اجازه ی سفر نیست.
فهرست لغات • غایی:نهایی • ذی حیات:جاندار
باد:نماد از سرعت • بال های باد:اضافه ی استعاری • دریای بی کران:استعاره از این دنیا • اوه:صوت ،شبه جمله فهرست آرایه • ای فکر دور پرواز من تشخیص منادا • ای کشتی تندرو خیال من مشبه به مشبه • همین جا لنگر انداز:کنایه ازایستادن ،ماندن اضافه ی تشبیهی
آنها که غائب اند ، کمال مطلوب اند و حاضرین معمولی و پیش و پا افتاده اند .( گوته). • .اشخاص بزرگ و با همت به کوه مانند، هر چه به ایشان نزدیک شوی عظمت و ابهت آنان بر تو معلوم شود و مردم پست و دون همانند سراب مانند که چون کمی به آنان نزدیک شوی به زودی پستی و ناچیزی خود را بر تو آشکار سازند.( گوته)
.زیبایی ناپایدار و فضیلت جاودانه است . (گوته). • .کسی که دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می کند. (گوته). • .کوشش اولین وظیفه انسان است.( گوته). • .خدایا هنر چقدر بلند و عمر چه اندازه کوتاه است. (گوته).
با داشتن اراده قوی مالک همه چیز هستید . (گوته)
قطعه ی زیر از<فرانسواکوپه>(1908 –1842م.) شاعر ودرام نویس فرانسوی است وازکتاب*برخورد اندیشه ها*ی*جواد حدیدی* انتخاب شده است. این قطعه ی کوتاه در مورد فردوسی و نشان دهنده ی شهرت جهانی اوست که شاعران و نویسندگان دیگر را وادار به تحسین و ستایش کرده است.
تیمورلنگ،گاه سوار براسبی که لگامی زرین داشت- سرگرم اندیشه های دور ودراز خود – از میدان جنگ به گورستان می رفت واز اسب پیاده می شد
وتنها در میان قبرهابه گردش می پرداخت وهر گاه بر مزار یکی از نیاکان خود یا شاعری بزرگ،سرداری دلاور ودانشمندی نام دار می گذشت،سر فرود می آورد و مزاراورا می بوسید.
تیمور،پس ازآن که شهر توس را گشود ،فرمان داد که ازکشتار مردم دست بردارند.زیرا فردوسی ،شاعر ایرانی ، روزگارخود را درآن به سر برده بود .
آن گاه تیمور بر سر مزار او شتافت وچون جذبه ای اسرار آمیز اورا به سوی فردوسی می کشید،خواست که قبرش را بگشایند :
تیمور دراندیشه شد که پس از مرگ ،مزار کشور گشایی چون او چگونه خواهد بود.پس،از راه قره قورم به سوی تا تار-آن جا که نیای بزرگش ، چنگیز، در معبدی آهنین آرمیده است- روی آورد.
در برابر زایر نامدار که زانو بر زمین زده بود وسر فرود آورده بود،سنگ بزرگی را که بر گور فاتح چین نهاده بودند ، برداشتند. ولی تیمور ناگهان بر خود لرزید و روی بگردانید:
هم چو گور کافران پر دود ونار وزبرون بربسته صد نقش ونگار مثنوی دفترششم 1054
معنی شعر مصراع اول قبر کافران از درون دود وآتش وعذاب است ولی خارج آن پر از نقش ونگار وزیبایی است. مصراع دوم فهرست آرایه
خودآزمایی در قطعه ی مسافر،شاعر به جا سفر می کند؟ آن جایی که خداوند سر حد خلقتش قرار داده است. با توجه به قطعه ی*مسافر*راهگذر چه کسی است ؟خود راوی شیللر در قطعه ی *فردوسی*زایر نامدار کیست؟تیمور لنگ با مقایسه ی آنچه تیموراز قبر فردوسی وچنگیز دیده است ، چه نتیجه ای می گیرید؟اینکه اعمال ورفتار انسان در نتیجه ی کار آن تاثیر داردوبعد از مرگ نیز تاثیر دارد.