1 / 42

بسم الله الرحمن الرحیم

اخلاق و سبک زندگی. بسم الله الرحمن الرحیم.

kalin
Download Presentation

بسم الله الرحمن الرحیم

An Image/Link below is provided (as is) to download presentation Download Policy: Content on the Website is provided to you AS IS for your information and personal use and may not be sold / licensed / shared on other websites without getting consent from its author. Content is provided to you AS IS for your information and personal use only. Download presentation by click this link. While downloading, if for some reason you are not able to download a presentation, the publisher may have deleted the file from their server. During download, if you can't get a presentation, the file might be deleted by the publisher.

E N D

Presentation Transcript


  1. اخلاق و سبک زندگی بسم الله الرحمن الرحیم

  2. «اخلاق» جمع «خُلْق» (بر وزن قُفل) و «خُلُق». (بر وزن افق) مى‏باشد، به گفته «راغب» در كتاب «مفردات»، اين دو واژه در اصل به يك ريشه باز مى‏گردد، خَلْق به معنى هيئت و شكل و صورتى است كه انسان با چشم مى‏بيند و خُلْق به معنى قوا و سجايا و صفات درونى است كه با چشم دل می بیند در جامعه‏شناسی«سبک زندگی»، به آفرینش و خلق هنرمندانه یک راه و روش خاص با توجه به امکانات در دسترس و پایگاه اقتصادی ـ اجتماعی و همچنین محدودیت‏های فردی و اجتماعی تعریف شده است و هنر فرد در کشف و انتخاب مناسب‏ترین و خردمندانه ترین راه برای پاسخ به توقعات و تحقق اهداف است. از آنجا که هر کنشگری برای پاسخ به نیازها و بیان خود، به کمک امکانات، راه‏ها و روش‏های موجود ، از اشیاء به شیوة خاصی استفاده می‏کند، نوع، طرز رفتار و ترجیحات و جهت‌گیری‌های خاصی را در زندگی دارد، بنابراین سبک او با شخصیتش ارتباط می‏یابد. مفهوم سبک زندگی در روانشناسی توسط آدلر مطرح شده و به اهداف، خود پنداره، احساسهای فرد نسبت به دیگران و نگرش فرد نسبت به دنیا را شامل می شود. تعریف مفاهیم

  3. برداشت من از مفهوم سبک زندگی در علوم اجتماعی این است که سبک زندگی «الگوی کنش‌های مرجّح است یا کنش‌های مرجّحی که دارای الگو است.» پس بنا به این تعبیر، سبک زندگی دو ویژگی اصلی دارد: یکی داشتن الگو و سبک و دوم این که در این کنش‌ها نوعی ترجیح وجود دارد. به عبارتی مردم بسیاری از رفتارها را بر حسب اجبار یا عادت انجام می‌دهند، اما بخشی از رفتارهایشان از سر انتخاب و ترجیح است. این انتخاب‌ها به باور‌ها و سلیقه‌های افراد بر‌می‌گردد و در نتیجه با هم تناسب و ربط دارد. یا حداقل هر دسته از رفتار‌های ناشی از ترجیحات در حوزه‌ی خود با هم تناسب دارد و از این مناسبات می‌شود الگو یا الگو‌هایی استخراج کرد. این مناسبات یا الگومندی همان سبک زندگی است. تعریف مفاهیم

  4. كلمه‏ «صراط» بيش از چهل مرتبه در قرآن آمده است. چند ویژگی پل: در مسیر صعب العبور، مثل دره، رودخانه، دریا و... سقوط از پل در منطقه خطر است در نزدیکترین مسیر مبدأ و مقصد، سریعترین مسیر است پیچ و شیب مناسب پل، پایه های محکم دارد مسیر هم همانند مقصد مهم است. بعضی می گویند، هدف وسیله را توجیه و مباح می کند و روي عن الصادق عليه السلام أن الصورة الانسانية هي الطريق المستقيم إلى كل خير و الجسر الممدود بين الجنّة و النار. سألت أبا عبد الله عليه السلام عن الصراط فقال:هو الطريق الى معرفة الله عز و جل. و هما صراطان: صراط في الدنيا، و صراط في الاخرة صراط

  5. راه، روش: اعم از آنكه راه هدايت باشد مثل فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ بقره: 108. و يا و يا راه ضلالت، وَ لِتَسْتَبِينَ سَبِيلُ الْمُجْرِمِينَ‏(انعام: 55). (سبيل اللّه): هر راهى است كه رضاى خدا در آن باشد مثل قتل فى سبيل اللّه، و انفاق فى سبيل اللّه، هجرت فى سبيل اللّه چنانكه فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ ... العنكبوت : 69 وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنينَ الفروق 246- الفرق بين الصراط و الطريق و السبيل: أنّ الصراط هو الطريق السهل. و الطريق لا يقتضي السهولة. و السبيل اسم يقع على ما يقع عليه الطريق و على ما لا يقع عليه الطريق. تقول سبيل اللّه و طريق اللّه، و تقول سبيلك أن تفعل كذا و لا تقول طريقك أن تفعل به. سبيل

  6. مرگ، نيستي و نابودي، يکي از دغدغه هاي اساسي ذهن بشر و يکي از نگراني هاي هميشگي انسان بوده است. ترس از فاني شدن، همواره موجب استرس، دلهره و اضطراب بوده و امروزه نيز، منشأ آسيب ها و بيماري‏هاي رواني فراواني گشته و بسياري را به يأس، پوچي، نوميدي و بي اعتمادي كشانده و يا افراد را به بزهکاريهايي همچون مواد مخدر و يا به خودكشي وامي دارد. انگيزه حيات در قرآن به دو گونه متفاوت بيان گرديده که با توجه به عنصر علم و شناخت در انسانها به دو گونه كاملاً متمايز ظهور مي‏كند: اگر انسان در بُعد شناختي به اين باور دست يابد كه حقيقت نفس همان بدن مادي انسان بوده، زندگي انسان در همين حيات دنيوي او خلاصه مي‏گردد و مرگ پايان زندگي او است؛ در اين صورت غريزه حب به بقاء، به شكل آرزوهاي دراز زندگي دنيوي و علاقه شديد به برخورداري از عمر طولاني در اين نشأه مادي ظهور مي‏كند. انساني با چنين باور، علاقه دارد در اين دنيا جاودان باشد و وجود چنين علاقه‏اي در يك فرد، خود نشانه‏اي از وجود آن باور است که مردم دوست دارند در اين دنيا باقي و جاويد بمانند؛ قرآن کريم، در اين باره مي فرمايد: "و آنها (يهوديان) را حريص‏ترين مردم- حتي حريصتر از مشركان- بر زندگي (اين دنيا، و اندوختن ثروت) خواهي يافت (تا آنجا) كه هر يك از آنها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود! در حالي كه اين عمر طولاني، او را از كيفر (الهي) باز نخواهد داشت. و خداوند به اعمال آنها بيناست"(بقره، آيه96). قرآن کريم، اين نوع گرايش به حيات مادي(دنياگرايي) را کالايي بي ارزش و غرور آفرين بيان فرموده(آل عمران، آيه185) که برخي از انسانها(دنياداران)، آن را تنها حقيقت جاويد، براي خود تلقي کرده اند(انعام، آيه29)؛ ولي از منظر قرآن، آن يکنوع بازي (لعب و لهو) بي محتوا، براي آنها معرفي گرديده است(انعام، آيه32). وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلي‏ حَياةٍ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ ما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَ اللَّهُ بَصيرٌ بِما يَعْمَلُونَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ ؛ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليلٌ وَ قالُوا إِنْ هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثينَ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ حيات و جاودانگي

  7. قرآن كريم، وجود اين ميل در آدمي را تصديق كرده و تلاش دارد از آن در مسير تربيت وي سود ‏جويد. در بسياري از آيات براي تشويق انسان به كم توجهي به دنيا و خوشي‏هاي آن و توجه بيشتر به آخرت و نعمت‏هاي آن، دنيا را با آخرت سنجيده، دوام و پايداري بيشتر آخرت و نعمت‏هاي آن را نسبت به دنيا گوشزد مي‏كند. استفاده از اين شيوه، بيانگر آن است كه در نظر قرآن كريم، انسان خواهان بقا و جاودانگي است و خداوند در صدد هدايت اين ميل‏ فطري به راه درست آن است و انسان را، در پي چيزي كه باقي‏تر و جاودانه تر باشد، آگاه مي‏سازد. گاه تنها بر اصل مطلب تكيه مي‏كند: "آنچه نزد شما است، تمام مي‏شود و آنچه نزد خدا است پايدار است"(نحل، آيه96). و گاه اين نكته را نيز مي‏افزايد كه شرط فهم اين حقيقت، انديشيدن و بيرون شدن از جهان احساس به جهان تعقل و تفكر است: "آنچه نزد خدا است بهتر و پايدارتراست"(قصص، آيه60) و گاه خاطر نشان مي‏كند كه شرط دستيابي به اين نعمت‏هاي بهتر و پايدارتر، ايمان و عمل صالح است:"آنچه نزد خدا است براي كساني كه ايمان آورده و به پروردگارشان اعتماد دارند، بهتر و پايدارتر است"(شوري، آيه36). ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ وَ لَنَجْزِيَنَّ الَّذينَ صَبَرُوا أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ وَ ما أُوتيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقي‏ أَ فَلا تَعْقِلُونَ فَما أُوتيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقي‏ لِلَّذينَ آمَنُوا وَ عَلي‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ حيات و جاودانگي

  8. از منظر قرآن، حيات حقيقي براي انسان زماني حاصل مي شود که او در کنار ارضاي نيازهاي مادي و جسماني، البته بصورت مشروع و مناسب، به انگيزه هاي معنوي و فطري توجه کرده و در راستاي اشباع آن برآيد؛ براين اساس قرآن کريم، اطاعت از دستورات خدا و فرامين پيامبرش، که ارضاء کننده نيازهاي حقيقي انسان است، را گامي براي دستيابي به حيات جاويد معرفي کرده است(انفال، آيه24)؛ همچنانکه، راه تحقق اين دستورالعملها را از سوي انسان، ايمان و عمل صالح معرفي کرده که موجب زندگي جاويد و طيب؛ و حيات پاک و پاکيزه انسان در هر دو جهان مي گردد(نحل، آيه97). از منظر قرآن، اينگونه افراد برخوردار از حيات حقيقي هستند که از مشاعر واقعي درک معنوي برخوردارند، در مقابل اموات(معنوي) که شعور و معرفت ندارند(فاطر، آيه22). براين اساس، قصاص که يکنوع کشتن جسماني و از بين رفتن بخش يا تمامي از بدن انسان مي باشد، يک حيات جاويد معرفي گرديده است(بقره، آيه179)؛ همچنانکه، کشته شدگان در راه خدا، که حيات مادي و ظاهري خود را از دست داده اند، به عنوان "زندگان" معرفي شده اند(بقره، آيه154). اينگونه حيات، براي تقرب و تکامل و اتصال به خداي حي قيوم براي انسان حاصل مي گردد(فرقان، آيه58). يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثي‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ وَ ما يَسْتَوِي الْأَحْياءُ وَ لاَ الْأَمْواتُ إِنَّ اللَّهَ يُسْمِعُ مَنْ يَشاءُ وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ و لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ في‏ سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْياءٌ وَ لكِنْ لا تَشْعُرُونَ وَ تَوَكَّلْ عَلَي الْحَيِّ الَّذي لا يَمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ كَفي‏ بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبيراً حیات طیبه

  9. از ديگر مفاهيم و ويژگيهاي کمالي در قرآن كريم، برخورداري از زندگي پاکیزه برای مومنان است. در این زندگی، انسان کامل از هرگونه نقص و عیبی مبرّا است. بنابراین او پاكيزه از آلودگيها، ظلمها، خيانتها، عداوتها، دشمنيها، اسارتها، ذلتها و انواع نگرانيها و هر گونه چيزى كه آب زلال زندگى را در كام انسان ناگوار مى‏سازد، می باشد(مکارم شیرازی، 1374، ج‏11، ص 395). مفسران در توضیح زندگى نيكو و پاكيزه، مصادیقی را ذکر کرده اند. زندگی برخوردار از رزق و روزى حلال، كه در قيامت عقابى بر آن نيست؛ زندگی دنيوى که مقارن با قناعت و رضا به قسمت خداى سبحان باشد؛ روزى روز بروز داشتن؛ حيات بهشتى كه مرگ ندارد، و فقر و بيمارى‏ و هيچ شقاوت ديگرى در آن نيست(طبرسی، 1360، ج‏6، ص 593). در روایتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: در لوحی که خدای متعال به حضرت موسی علیه السلام داده شده بود، نوشته بود که شکر من و والدینت را بجا بیاور تا به تو زندگی پاکیزه عطا کنم(مجلسی، 1304، ج 13، ص 358). در روایتی دیگر، امام علی علیه السلام قناعت و رضا دادن به نصيب‏ را از مصادیق حیات طیبه معرفی کرده است(نهج البلاغه، حکمت 229). مَنْ عَمِلَ صَلِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثي‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَوةً طَيِّبَة سَمِعْتُ النَّبِيَّ ص يَقُولُ كَانَ فِيمَا أَعْطَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي الْأَلْوَاحِ الْأُوَلِ اشْكُرْ لِي وَ لِوَالِدَيْكَ أَقِيكَ الْمَتَالِفَ وَ أُنْسِي لَكَ فِي عُمُرِكَ وَ أُحْيِكَ حَيَاةً طَيِّبَةً وَ أَقْلِبْكَ إِلَى خَيْرٍ مِنْهَا سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً فَقَالَ هِيَ الْقَنَاعَةُ حیات طیبه

  10. گوارا بودن زندگي، يکي از ابعاد و نتايج زندگي جاويد در اين دنيا مي باشد. در حديثي قدسي خداي متعال مي فرمايد: "اي احمد! زندگي گوارا آن زندگي اي است كه صاحب آن از يادِ من خسته نشود و نعمت مرا از ياد نبرد و به حقِّ من نادان نباشد و شب و روزش در پي به دست آوردن خشنودي من باشد". امام علي عليه السلام در ضمن رواياتي، مصاديقي را براي زندگي گوارا بيان مي فرمايد: "گواراترين زندگي، دور افكندن تكلّفات و تشريفات است. خوشترين و آسوده ترين زندگي را كسي دارد كه خداوند پاك، او را قناعت ببخشد و به آنچه براي او قسمت كرده است، خشنود باشد و همسري شايسته عطايش فرمايد. زندگي آن كس از همه بهتر است كه مردم در پرتوِ احسان و كمك او زندگي كنند. سلامت (آسايشِ) زندگي، در مدارا كردن و با اخلاق خوش است كه زندگي خوش و خرّم مي شود"(ري شهري، 1385، ج8، ص 344). يا أحمَدُ، هَل تَدري أيَّ عَيشٍ أهني ، و أيَّ حَياةٍ أبقي؟ قالَ : العَيشُ الهَنيءُ فهُوَ الذي لا يَفتُرُ صاحِبُهُ عَن ذِكري ، و لا يَنسي نِعمَتي ، و لا يَجهَلُ حَقّي، يَطلُبُ رِضايَ لَيلَهُ و نَهارَهُ . أهنَي العَيشِ اطّراحُ الكُلَفِ. إنَّ أهنَأ النّاسِ عَيشا مَن كانَ بِما قَسَمَ اللّه ُ لَهُ راضِيا. أنعَمُ النّاسِ عَيشا مَن مَنَحَهُ اللّه ُ سُبحانَهُ القَناعَةَ، و أصلَحَ لَهُ زَوجَهُ. أحسَنُ النّاسِ عَيشا مَن عاشَ النّاسُ في فَضلِهِ. سَلامَةُ العَيشِ فِي المُداراةِ. بِحُسنِ الأخلاقِ يَطيبُ العَيشُ . حیات طیبه

  11. انسانها در یک تقسیم بندی به دو گروه مؤمن و کافر تقسیم می شوند. التغابن : 2 هُوَ الَّذي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ ویژگی های این دو گروه: 1. انساهای مؤمن، بندگان خدا(موحد) می باشند، ولی کفار بندگان غیر خدا(خود) می باشند(مشرکند)؛ 2. شریعت (دین)الهی را می پذیرند، 3. هدف الهی دارند، 4. اصل زندگی (حیات) را بر آخرت قرار می دهند، 5. نگاه باطنی (غیبی، ملکوتی) به موجودات دارند(اهل بصیرت)، 6. اهری(ملکی) حضرت على (علیه السلام): اجْعَلوا ـ‌عبادَ اللّهِ‌ـ اجتهادَکُمْ فی هذِه الدُّنیا التَّزَوُّدَ مِن یومِهاالقَصیرِ لیومِ الآخِرهِ الطّویلِ ؛ فإنَّها دارُ عَمَلٍ و الآخِرهُ دارُالقَرارِ و الجَزاءِ؛ بندگان خدا! بکوشید تا از چند روزه دنیا براى آخرت که دوره‌اش دراز وطولانى است، توشه بر گیرید؛ چه، دنیا سراى عمل است و آخرت سراى بقا و جزا (الکافی، ٨/١٧۴/١٩۴). حضرت على (علیه السلام): إنّما الدُّنیا دارُ مَجازٍ و الآخِرهُ دارُ قَرارٍ، فَخُذُوا مِن مَمَرّکُم لِمَقَرِّکُم؛ همانا دنیا سراى گذر است و آخرت سراى ماندن؛ پس، از گذرگاه خود براى اقامتگاهتان توشه برگیرید (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ٢٠٣). حضرت على (علیه السلام): إنّما الدنیا مُنتهى بَصَرِ الأعمى، لا یُبصِرُ مِمّا وراءَها شیئاً والبَصیرُ یَنفُذُها بَصَرُهُ و یَعلَمُ أنّ الدارَ وراءَها، فالبصیرُ مِنها شاخِصٌ و الأعمى إلَیها شاخِصٌ و البصیرُ مِنها مُتزوِّدٌ و الأعمى لها مُتزوِّدٌ؛ همانا دنیا آخرین دید رس انسان کور است و فراتر از آن را نمى‌بیند، اماشخص بینا و با بصیرت نگاهش را از دنیا فراتر مى‌برد و مى‌داند که سراى حقیقى دروراى این دنیاست. پس بینا از دنیا دل برکَند و کور به آن روى آورد. شخصِ بابصیرت از آن توشه بر مى‌دارد و کور براى آن توشه فراهم مى‌آورد (نهج‌البلاغه، خطبه‌ی ١٣٣). زندگی دنیا

  12. درقرآن کریم آمده است: «وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکا وَ نَحْشُرُهُ یَومَ القیامَهِ أعمى… وَکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ وَ لَعَذَابُ الاْخِرَهِ أَشَدُّ وَ أَبْقَى؛ هر کس که از یاد من دلبگرداند زندگى تنگى خواهد داشت و در روز رستاخیز [نیز] او را نابینا محشور می‌کنیم… و این چنین هر که را زیاده‌روى کرده و به آیات پروردگارش ایمان نیاورده،سزا مى‌دهیم، هر آینه عذاب آخرت سخت‌تر و پایدارتر است.» (سوره‌ی طه، آیات ١٢۴ تا ١٢٧) حضرت على (علیه السلام): اُذکُرُوا اللّه َ ذِکراً خالِصاً تَحْیَوا بِهِ أفضَلَ الحیاهِ وتَسلُکُوا به طُرُقَ النجاهِ؛ خدا را خالصانه یاد کنید، تا بهترین زندگى را داشته باشید و با آن راهنجات را بپویید (بحار الأنوار، ٧٨/٣٩/١۶). ۳٫۲٫ بازیچه و بی‌ارزش بودن زندگی مادی دنیوی: اگر دنیا ارزشی دارد، از آن حیث است که می‌تواند ابزاری باشد برای نیل به سعادت اخروی و زندگی واقعی وگرنه به سبب زوال‌پذیری و و توأم بودن آن با سختی‌ها و… ارزش واقعی ندارد و جز بازیچه‌ای موقتی برای کسانی که از خدا غافل شده‌اند نیست. لذا قرآن کریم می‌فرماید: وَ ما هذِهِ الْحَیاهُ الدُّنْیا إِلاّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الاْخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ این زندگانى دنیا چیزى جزسرگرمى و بازى نیست. زندگانى واقعى سراى آخرت است، اگر مى‌دانستند.» (سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی ۶۴) «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَالدُّنْیَا وَ الاْخِرَةُ خَیْرٌ و أبْقَى بلکه زندگى دنیا را بر می‌گزینند، در حالى که آخرت بهتر و ماندگارتر است.» (سوره‌ی الأعلى، آیات ١۶ و ١٧) حیات و زندگی در قرآن

  13. هر زیستنی زندگی نیست: در جهان‌بینی الهی هر زیستنی زندگی نیست، بلکه باید برخی اقتضائات مانند خداشناسی و توحید در آن موجود و برخی موانع همچون ذلت­پذیری و معصیت در آن مفقود باشد تا اسم زندگی بر آن صدق کند: - امام صادق (علیه السلام): المَوتُ فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیَّ مِن الحیاهِ فی مَعصیهِ اللّهِ والفَقرُ فی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیّ مِن الغِنى فی مَعصیهِ اللّه ِ و البلاءُفی طاعهِ اللّه ِ أحَبُّ إلَیّ مِن الصِّحّهِ فی مَعصیهِ اللّه مرگ در راه طاعت خدا را خوش‌تر دارم از زندگى آلوده به معصیت خدا و فقر در راه طاعتخدا را دوست‌تر دارم تا ثروت با نافرمانى خدا و بلا و سختى دیدن در راه طاعت خدابرایم خوشایندتر است از سلامت و عافیت در معصیت خدا (بحار الأنوار، ٨١/١٧٣/٩). امام حسین (علیه السلام): مَوتٌ فی عِزٍّ خَیرٌ مِن حیاهٍ فی ذُلٍّ و أنشَأ (ع) یَومَ قُتِلَ: الموتُ خیرٌ من رُکُوبِ العارِ        و العارُ أولى من دُخُولِ النارِ مرگ با عزّت بهتر از زندگى با ذلّت است. آن حضرت در روز شهادت خود این ابیات را مى‌خواند: مرگ بهتر است از ننگ و ننگسزاوارتر از آتش [دوزخ] است، به خدا سوگند که نه ننگ را به خود راه دهم، نه آتشرا (المناقب لابن شهرآشوب، ۴/۶٨). حضرت على (علیه السلام): لا حیاهَ إلاّ بالدِّینِ و لا مَوتَ إلاّ بجُحودِ الیَقینِ، فاشْرَبواالعَذْبَ الفُراتَ یُنَبِّهْکُم مِن نَوْمَهِ السُّباتِ و إیّاکُم و السَّمائمالمُهْلِکاتِ زندگى جز به دیندارى نیست و مرگ جز با از دست دادن یقین نیست. پس از آبشیرین و گوارا (اسلام ناب) بنوشید، تا شما را از خواب غفلت بیدار کند و از سمومکشنده (دین‌هاى ساختگى) بپرهیزید (الإرشاد، ١/٢٩۶). حضرت على (علیه السلام): التّوحیدُ حیاهُ النّفْسِ توحید حیات جان است (غرر الحکم، ۵۴٠). قرآن کریم: «فَأعرِض عَن مَّن تَوَلّى عَن ذِکرِنا وَ لَم یُرِد إلاّ الحَیاةَ الدُّنیا* ذلِکَ مَبلَغُهُم مِنَ العِلمِ إنَّ رَبَّک هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهتَدَى پس، تو نیز از کسى که ازسخن ما روی‌گردان مى‌شود و جز زندگى دنیوى را نمى‌جوید اعراض کن؛ منتهاى دانش آنانهمین است. پروردگار تو به آنکه از راهش گمراه مى‌شود یا به راه هدایت مى‌افتدداناتر است.» (سوره‌ نجم، آیات ٢٩ و ٣٠) حیات و زندگی در قرآن

  14. حضرت على (علیه السلام): ما زالَتْ نِعمَهٌ و لا نَضارَهُ عَیشٍ إلاّ بذُنوبٍ اجتَرَحُوا، إنّاللّه َ لَیسَ بِظَلاَّمٍ لِلعَبیدِ هیچ نعمتى و هیچ خرّمى زندگى‌اى زایل نشد، مگر به سبب گناهانى که مرتکب شدند؛ زیرا خداوند به بندگان ستم نمى‌کند (الخصال، ۶٢۴/١٠). امام صادق (علیه السلام): یَعیشُ النّاسُ بإحسانِهِم أکثرَ مِمّا یَعیشُونَ بأعمارِهِم ویَموتُونَ بذُنوبِهِم أکثرَ مِمّا یَموتُونَ بآجالِهِم مردم بیش از آنکه با عمر خود زندگى کنند، با احسان و نیکوکارى خویش مى‌زیند و بیش از آن که به سبب فرا رسیدن اجل خود بمیرند، بر اثر گناهان خویش مى‌میرند (بحار الأنوار، ۵/١۴٠/٧). رسول اکرم (صلی الله علیه و آل): اعمَلْ لِدُنیاکَ کأنّکَ تَعیشُ أبدا و اعمَلْ لآخرتِکَ کأنّکَ تَموتُ غَدا براى دنیاى خود چنان کار کن که گویى تا ابد زنده‌اى و براى آخرتت چنان کار کن که گویى همین فردا خواهى مُرد (تنبیه‌الخواطر، ٢/٢٣۴). تلاش در دنیا

  15. سلم: (مثل فلس) و سلامت و سلام يعنى كنار بودن از آفات ظاهرى و باطنى. از بلايا و عيبها نجات يافت و كنار شد. مثل «إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» صافات: 84. كه در سلامت باطن است قلب سليم آنست كه از شك و حسد و كفر و غيره سالم و كنار باشد. سلام قولى در اسلام همين است و آن دعا و خواستن سلامت از خداوند بشخص است سلام عليكم يعنى سلامت باد از خدا بر شما و چون از جانب خداست لذا تحيّتى است از خدا و با بركت و پاك و دلچسب است «فَسَلِّمُوا عَلى‏ أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبارَكَةً طَيِّبَةً ...» نور: 61. سلام از اسماء حسنى است راغب گويد: گفته‏اند علّت توصيف خداوند بسلام آنست كه عيوب و آفات بحضرتش راه ندارد اسلام:انقياد و تسليم شدن در اقرب گويد: «اسلم الرجل: انقاد» «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...» آل عمران: 83. آنكه در آسمانها و زمين است باو منقاد و مطيع‏اند. «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ ...» آل عمران: 19. «اسلام» در آيات ديگر نيز آمده است نظير «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ ...» آل عمران: 85. «وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً ...»مائده: 3. دین اسلام

  16. مفهوم آرامش در قرآن، با واژه‏هاي: اطمينان(رعد، آيه 28)، سكينه و سكن(فتح، آيه 4)، امن و ايمان (انعام، آيه 81)، سبات (فرقان، آيه 47)، ربط قلوب (كهف، آيه 14)، نفي خوف و حزن (فصلت،آيه 30) و تثبيت فؤاد(هود، آيه 120) قابل پي‏گيري است(دائرة المعارف قرآن كريم، ج‏1، ص 155). سكينه، از ريشه "سكن"، به معناي استقرار و ثبات در برابر حركت است، و به آرامش روان آدمي، بمعني زوال ترس، رفع نگراني، اضطراب و تشويش گفته مي شود(طباطبايي، ج2، ص289). راغب اصفهاني "أمن" را تصديق توأم با اطمينان خاطر معني کرده است(راغب، 1362، ص 90). آرامش و طمأنينه، يکي از اهداف انسان براي انتخاب رفتارهاي او در زندگي است که دنيا داران نيز بر مبناي اطمينان قلب خويش اين هدف را دنبال مي کنند(يونس، آيه7)؛ اما در فرهنگ ديني، آرامش واقعي در گرو دلدادگي و دلسپردگي به معبود خويش است که خداي متعال آن را در دل بندگان اهل ايمان قرار داده است تا موجب افزايش ايمان آنها گردد(فتح، آيه4) و شرط ضروري تحقق آن، از ياد خدا بدست مي‏آيد(رعد، آيه28). اضطراب نداشتن و محزون نبودن دو نشانه مهم آرامش در امور زندگي بندگان صالح خدا است که در قرآن بيان شده است(يونس، آيه62). آرامش يافتن انسان، از آن جهت بدست مي آيد كه مي‏داند همه كارها به دست مُصلح كل، يعني "رب العالمين" است، ولي ديگران كه كم و بيش از آن رخداد سهمگين با خبرند، در حال اضطرابند كه آينده چه مي‏شود. إِنَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ هُوَ الَّذِي أَنزَلَ السَّكِينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيزَْدَادُواْ إِيمَنًا مَّعَ إِيمَنهِِم الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئنِ‏ُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئنِ‏ُّ الْقُلُوب أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يحَْزَنُون بین آسابش و آرامش فرق است. آرامش و امنيت

  17. در روايتي ديگر مي فرمايد:"خداوند بندگانش را با سختيهاي گوناگون مي آزمايد، و با مجاهدتها به بندگي وادارشان مي نمايد، و به ناخوشايندها آزمونشان مي كند تا خودپسندي را از دلهايشان بزدايد، و خواري و فروتني را در جانهايشان جايگزين سازد، و آن را درهايي براي بخشش او و وسيله هايي براي آمرزش او قرار مي دهد"(نهج‏البلاغة، خطبه 192). امام صادق عليه السلام مي فرمايند:"هرگاه خداي تبارك و تعالي بنده اي را دوست بدارد، او را در بلا غوطه ور سازد و باران بلا بر سر او ريزد"(ابن فهد، 1407، ص255). امام باقر عليه السلام فرموده است:"سخت ترين مردم از نظر شدت گرفتاري و ميزان بلا، پيامبرانند و سپس كساني كه از ديگران بهتر و شريف ترند و کسانيکه از حيث رتبه و منزلت والاترند"(مجلسي، 1403، ج 78، ص189). سختيها و شدايد، انسان را از خامي به پختگي و از ضعف به قوت مي رساند. در اسلام، نازپروري جايي ندارد و تعاليمش به گونه اي است كه افراد را به سختي و مشكل خو ميدهد و استعدادهاي والاي آنان را تحت عبادتها و تمرينهاي مكرر، شكوفا مي سازد. حضرت علي عليه السلام در اين رابطه مي فرمايد:"گوهر انسانها در آزمايشگاه دگرگوني احوال معلوم مي شود" (نهج‏البلاغة، خطبه 217). فِي تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَال‏ كِنَّ اللَّهَ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ يَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَ يَبْتَلِيهِمْ بِضُرُوبِ الْمَكَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّكَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ وَ لِيَجْعَلَ ذَلِكَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَي فَضْلِهِ وَ أَسْبَاباً ذُلُلًا لِعَفْوِهِ. إن الله إذا أحب عبدا غته بالبلاء غتا أشد الناس بلاء الأنبياء ثم الأمثل فالأمثل أي الأشرف فالأشرف و الأعلي فالأعلي في الرتبة و المنزلة سختيها و مشكلات

  18. خواب و استراحت کار و تلاش مطالعه کردن خوردن تفریح و سرگرمی فیلم و سریال دید و بازدید عبادت 10/1 کارهای یومیه

  19. عبادت بمعناي غايت تذلّل، و عبوديّت اظهار تذلّل همراه با اطاعت است؛ و بَرده را بواسطه ذلّت و انقيادش، عبد گويند. در باره خداوند دو جور عبادت وجود دارد: يكي اطاعت از فرامين او و اينكه در زندگي روزمرّه راجع بحلال و حرام، از دستورات خداوند و دين او پيروي مي شود، اين عبادت، بمعني طاعت و فرمانبري است. آيه شريفه:"تنها تو را مي پرستيم و تنها از تو ياري مي‏جوييم‏" (فاتحه، آيه5) بدين معناست. معناي ديگر، تذلّلي توأم با تقديس است؛ يعني بنده نهايت خضوع و ذلت را در برابر حق اظهار ميدارد و در عين حال او را از تمام نقائص پاك و بتمام كمالات دارا ميداند. چنانچه در سوره طه، آيه14مي فرمايد: "خداي يكتا من هستم. هيچ خدايي جز من نيست. پس مرا بپرست و نماز بگزار تا بدان مرا ياد كني"(قرشي، 1371، ج4، ص279). عبادت، در قرآن به سه صورت بکار رفته است. يکي بصورت تکويني است؛ مانند آيه شريفه:"هيچ چيز در آسمانها و زمين نيست مگر آنكه به بندگي، سوي خداي رحمان بيايد"(مريم، آيه93). گاهي بصورت اختياري است؛ مانند آيه شريفه:"خدا را بپرستيد، و از او بترسيد و از من اطاعت كنيد"(نوح، آيه3) و گاهي بصورت جعلي و قراردادي است؛ مانند آيه شريفه: "خدا برده زرخريدي را مثَل مي‏زند كه هيچ قدرتي ندارد"(نحل، آيه75) (مصطفوي، 1360، ج‏8، ص 16). نقطه مقابل عبوديت، تکبر ورزيدن عملي و کفر اعتقادي به مقام توحيد مي باشد؛ چنانچه خداي متعال در اين باره مي فرمايد:"هر كه از پرستش خداوند سرباز زند و سركشي كند، بداند كه خدا همه را در نزد خود محشور خواهد ساخت"(نساء، آيه 172). إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ إِنَّني‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْني‏ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِيعُونِ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْداً مَمْلُوكاً لا يَقْدِرُ عَلي‏ شَيْ‏ءٍ وَ مَنْ يَسْتَنْكِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ يَسْتَكْبِرْ فَسَيَحْشُرُهُمْ إِلَيْهِ جَمِيعاً پرستش و عبادت

  20. قرآن مجيد، هدف خلقت انسان و جن را بندگي خداي تعالي معرفي فرموده است: "همانا جن و انس را جز براي پرستش خود نيافريده‏ام‏"(ذاريات، آيه56). امام صادق عليه السلام مي فرمايند: "عبوديّت، گوهري است كه باطن آن ربوبيّت است؛ پس، آنچه در عبوديت يافت نشود، در ربوبيّت يافت گردد و آنچه از ربوبيت مخفي بماند، در عبوديّت به دست مي آيد". ديلمي در ارشاد القلوب روايت کرده كه خداوند عزّ و جلّ مي فرمايد:"اي فرزند آدم! من زنده اي هستم كه هرگز نمي ميرم؛ از فرمان هاي من اطاعت كن تا تو را زنده اي قرار دهم كه هرگز نميري. اي فرزند آدم! من به هر چه بگويم: هست شو، هست مي شود؛ از فرمانهاي من اطاعت كن تا تو را چنان قرار دهم كه به هر چه بگويي: هست شو، هست شود"(نوری، 1408، ج11، ص258). سرباز زدن از بندگي خدا، دلدادگي و دلسپردگي به غير خداست که در آيات الهي، به بندگي شيطان بيان شده است؛ و اين نيز پيمان ديگري است که خداي متعال از بندگان خويش گرفته و در اين باره فرموده است: "اي فرزندان آدم، آيا با شما پيمان نبستم كه شيطان را نپرستيد؛ زيرا او دشمن آشكار شماست‏"(يس، آيه60). قرآن کريم، اين نوع بندگي را منشاء همه انحرافات و عصيانگري انسان در برابر خداي مهربان، از زبان خليل خود، حضرت ابراهيم اينگونه بيان فرموده است:"اي پدر، شيطان را مپرست، زيرا شيطان خداي رحمان را نافرمان بود"(مريم، آيه44). اينگونه بندگي، براي گمراه ترين انسانها با بدترين جايگاه، توصيف شده که روح طغيانگري در خود و معبودانشان آشکار است(مائده، آيه60). وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الإِْنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ رُويَ أنَّ اللّه َ تَعالي يَقولُ في بَعضِ كُتُبِهِ : يَا بنَ آدمَ، أنا حَيٌّ لا أمُوتُ، أطِعني فيما أمَرتُكَ أجعَلْكَ حَيّا لا تَموتُ . يَا بنَ آدمَ، أنا أقولُ لِلشَّيءِ : كُنْ فَيَكونُ، أطِعني فيما أمَرتُكَ أجعَلْكَ تَقولُ لِلشَّيءِ: كُنْ فَيَكونُ أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ پرستش و عبادت

  21. امام علي عليه السلام در باره اهميت خواب مي فرمايند:"خواب، مايه آسايش بدن از درد و رنج است". امام رضا عليه السلام در باره خواب مي فرمايند: "خواب، سلطان مغز و مايه قوام و نيروي بدن است"(ري شهري، 1385، ج12، ص 490). النّومُ راحَةٌ مِن ألَمٍ ؛ إنَّ النَّومَ سُلطانُ الدِّماغِ ، و هُو قِوامُ الجَسَدِ و قُوَّتُهُ باتوجه به تأثير و اهميت خواب به عنوان يکي از نيازهاي اساسي بدن، در روايات دستوراتي به عنوان آداب خوابيدن وارد شده که توجه به آن و رعايت آنها مي تواند به نقش آن در سلامت شخصيت کمک نمايد. مثلاً در باره: نحوه خوابيدن، امام علي عليه السلام مي فرمايد:"خوابيدن چهار صورت دارد، پيامبران عليهم السلام به پشت دراز مي كشند و مي خوابند، اما چشمانشان بيدار و منتظر وحي خداوند عزّ و جلّ است. مؤمن به دست راست و رو به قبله مي خوابد. شاهان و شاه زادگان به دست چپ مي خوابند، تا غذايي را كه مي خورند به هضم رسانند و ابليس و برادران او و هر ديوانه و آفت زده اي دَمَر مي خوابند"(نوری، 1408، ج6، ص503). قَالَ النَّوْمُ عَلَي أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ الْأَنْبِيَاءُ تَنَامُ عَلَي أَقْفِيَتِهِمْ مُسْتَلْقِينَ وَ أَعْيُنُهَا لَا تَنَامُ مُتَوَقِّعَةً لِوَحْيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُؤْمِنُ يَنَامُ عَلَي يَمِينِهِ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ وَ الْمُلُوكُ وَ أَبْنَاؤُهَا تَنَامُ عَلَي شَمَائِلِهِمْ لِيَسْتَمْرِءُوا مَا يَأْكُلُون‏ وَ إِبْلِيسُ مَعَ إِخْوَانِهِ وَ كُلُّ مَجْنُونٍ وَ ذُو عَاهَةٍ يَنَامُ عَلَي وَجْهِهِ مُنْبَطِحاً خواب و استراحت

  22. يکي ديگر از توصيه هاي دين، کم خوابيدن و پرهيز از پر خوابي است. امام علي عليه السلام مي فرمايند:"بد طلبكاري است خواب، عمر كوتاه را به فنا مي دهد و پاداشي فراوان را از كف انسان مي برد"(همان، ج 13، ص44). امام صادق عليه السلام فرمود :" خداوند عزّ و جلّ از پر خوابي و بيكاري زياد، نفرت دارد. پر خوابي، باعث از دست رفتن دين و دنياست"(همان، ج5، ص 118). همچنين خوابيدن در بين طلوع فجر تا طلوع آفتاب منع شده که امام صادق عليه السلام مي فرمايند: "خوابيدن صبحگاه شوم است زيرا روزي را دور کرده، رنگ رخسار را زرد، قبيح و تغيير مي دهد"(مجلسي، 1403، ج13، ص118). در باره اعمال قبل از خواب، امام رضا عليه السلام مي فرمايند: "چند ويژگي قبل خواب براي ما اهل بيت وجود دارد: طهارت و وضو، دست راست روي سر گذاشتن، تسبيحات حضرت زهراء سلام الله عليها گفتن، رو به قبله خوابيدن، خواندن سوره فاتحه، آيت الکرسي، و آيه 18 سوره آل‏عمران"(نوري، 1408، ج 5، ص 117). بِئسَ الغَريمُ النَّومُ ؛ يُفني قَصيرَ العُمرِ ، و يُفَوِّتُ كَثيرَ الأجرِ قَالَ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ يَا ابْنَ جُنْدَبٍ أَقِلَّ النَّوْمَ بِاللَّيْلِ وَ الْكَلَامَ بِالنَّهَارِ فَمَا فِي الْجَسَدِ شَيْ‏ءٌ أَقَلَّ شُكْراً مِنَ الْعَيْنِ وَ اللِّسَانِ فَإِنَّ أُمَّ سُلَيْمَانَ قَالَتْ لِسُلَيْمَانَ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ النَّوْمَ فَإِنَّهُ يُفْقِرُكَ يَوْمَ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَي أَعْمَالِهِمْ ؛ كَثْرَةُ النَّوْمِ مَذْهَبَةٌ لِلدِّينِ وَ الدُّنْيَا نَوْمَةُ الْغَدَاةِ مَشُومَةٌ تَطْرُدُ الرِّزْقَ وَ تُصَفِّرُ اللَّوْنَ وَ تُقَبِّحُهُ وَ تُغَيِّرُهُ وَ هُوَ نَوْمُ كُلِّ مَشْئُومٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَي يَقْسِمُ الْأَرْزَاقَ مَا بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَي طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِيَّاكُمْ وَ تِلْكَ النَّوْمَةَ يَقُولُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ عِنْدَ نَوْمِنَا عَشْرُ خِصَالٍ الطَّهَارَةُ وَ تَوَسُّدُ الْيَمِينِ وَ تَسْبِيحُ اللَّهِ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ وَ تَحْمِيدُهُ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ وَ تَكْبِيرُهُ أَرْبَعاً وَ ثَلَاثِينَ وَ نَسْتَقْبِلُ الْقِبْلَةَ بِوُجُوهِنَا وَ نَقْرَأُ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ و آیه َ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ؛ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ أَخَذَ بِحَظِّهِ فِي لَيْلَتِهِ خواب و استراحت

  23. نحوه خوابیدن: امام على عليه السلام می فرماید: خوابيدن چهار صورت دارد، پيامبران عليهم السلام به پشت دراز مى كشند و مى خوابند، اما چشمانشان بيدار و منتظر وحى خداوند عزّ و جلّ است. مؤمن به دست راست و رو به قبله مى خوابد. شاهان و شاه زادگان به دست چپ مى خوابند، تا غذايى را كه مى خورند به هضم رسانند و ابليس و برادران او و هر ديوانه و آفت زده اى دَمَر مى خوابند(همان، ج12، ص500). • اعمال قبل از خواب: امام رضا علیه السلام می فرمایند: چند ویژگی قبل خواب برای ما اهل بیت وجود دارد: طهارت و وضو، دست راست روی سر گذاشتن، تسبیحات حضرت زهراء سلام الله علیها گفتن، رو به قبله خوابیدن، خواندن سوره فاتحه، آیت الکرسی، و آیه 18 سوره آل‏عمران(نوری، 1408، ج 5، ص 117). • مقدار خواب: یکی دیگر از توصیه های دین، کم خوابیدن و پرهیز از پر خوابی است که به برخی از آنها اشاره می گردد. امام على عليه السلام می فرمایند: بد طلبكارى است خواب، عمر كوتاه را به فنا مى دهد و پاداشى فراوان را از كف انسان مى برد(همان، ج 5، ص44). امام صادق عليه السلام ـ در سفارش به عبد اللّه بن جندب ـ فرمود : اى پسر جندب! شب كم بخواب و روز كم سخن بگو؛ زيرا در بدن آدمى عضوى كم سپاس تر از چشم و زبان نيست. مادر سليمان به سليمان عليه السلام گفت : فرزندم! از خواب بپرهيز؛ زيرا خواب [زياد] ، تو را در آن روزى كه مردم به اعمال خود نيازمندند، تهيدست مى گرداند. خداوند عزّ و جلّ از پر خوابى و بيكارىِ زياد، نفرت دارد. پر خوابى، باعث از دست رفتن دين و دنياست(همان، ج5، ص 118). • زمان خواب: خوابیدن در بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب منع شده که امام صادق علیه السلام می فرمایند: خوابیدن صبحگاه شوم است زیرا روزی را دور کرده، رنگ رخسار را زرد، قبیح و تغییر می دهد(مجلسی، 1403، ج13، ص118). در روایتی دیگر امام باقر علیه السلام می فرمایند: همانا ابلیس سربازان شب خودش را از در غروب آفتاب تا اذان مغرب و سربازان روز خود را از طلوع فجر تا طلوع آفتاب غایب میکند. پس همانا این دو زمان بهترین زمان بندگی و پناه بردن به خدا است(صدوق، 1413، ج1، ص502). خواب و استراحت

  24. قَالَ النَّوْمُ عَلَى أَرْبَعَةِ أَوْجُهٍ الْأَنْبِيَاءُ تَنَامُ عَلَى أَقْفِيَتِهِمْ مُسْتَلْقِينَ وَ أَعْيُنُهَا لَا تَنَامُ مُتَوَقِّعَةً لِوَحْيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمُؤْمِنُ يَنَامُ عَلَى يَمِينِهِ مُسْتَقْبِلَ الْقِبْلَةِ وَ الْمُلُوكُ وَ أَبْنَاؤُهَا تَنَامُ عَلَى شَمَائِلِهِمْ لِيَسْتَمْرِءُوا مَا يَأْكُلُون‏ وَ إِبْلِيسُ مَعَ إِخْوَانِهِ وَ كُلُّ مَجْنُونٍ وَ ذُو عَاهَةٍ يَنَامُ عَلَى وَجْهِهِ مُنْبَطِحاً • يَقُولُ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ عِنْدَ نَوْمِنَا عَشْرُ خِصَالٍ الطَّهَارَةُ وَ تَوَسُّدُ الْيَمِينِ وَ تَسْبِيحُ اللَّهِ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ وَ تَحْمِيدُهُ ثَلَاثاً وَ ثَلَاثِينَ وَ تَكْبِيرُهُ أَرْبَعاً وَ ثَلَاثِينَ وَ نَسْتَقْبِلُ الْقِبْلَةَ بِوُجُوهِنَا وَ نَقْرَأُ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ وَ آيَةَ الْكُرْسِيِّ و آیه َ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ؛ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ أَخَذَ بِحَظِّهِ فِي لَيْلَتِهِ • بِئسَ الغَريمُ النَّومُ ؛ يُفني قَصيرَ العُمرِ ، و يُفَوِّتُ كَثيرَ الأجرِ • قَالَ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ يَا ابْنَ جُنْدَبٍ أَقِلَّ النَّوْمَ بِاللَّيْلِ وَ الْكَلَامَ بِالنَّهَارِ فَمَا فِي الْجَسَدِ شَيْ‏ءٌ أَقَلَّ شُكْراً مِنَ الْعَيْنِ وَ اللِّسَانِ فَإِنَّ أُمَّ سُلَيْمَانَ قَالَتْ لِسُلَيْمَانَ يَا بُنَيَّ إِيَّاكَ وَ النَّوْمَ فَإِنَّهُ يُفْقِرُكَ يَوْمَ يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَى أَعْمَالِهِمْ ؛ كَثْرَةُ النَّوْمِ مَذْهَبَةٌ لِلدِّينِ وَ الدُّنْيَا • نَوْمَةُ الْغَدَاةِ مَشُومَةٌ تَطْرُدُ الرِّزْقَ وَ تُصَفِّرُ اللَّوْنَ وَ تُقَبِّحُهُ وَ تُغَيِّرُهُ وَ هُوَ نَوْمُ كُلِّ مَشْئُومٍ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقْسِمُ الْأَرْزَاقَ مَا بَيْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَإِيَّاكُمْ وَ تِلْكَ النَّوْمَةَ • وَ رَوَى جَابِرٌ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ إِبْلِيسَ إِنَّمَا يَبُثُّ جُنُودَ اللَّيْلِ مِنْ حِينِ تَغِيبُ الشَّمْسُ إِلَى مَغِيبِ الشَّفَقِ وَ يَبُثُّ جُنُودَ النَّهَارِ مِنْ حِينِ يَطْلُعُ الْفَجْرُ إِلَى مَطْلَعِ الشَّمْسِ وَ ذَكَرَ أَنَّ نَبِيَّ اللَّهِ ع كَانَ يَقُولُ أَكْثِرُوا ذِكْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي هَاتَيْنِ السَّاعَتَيْنِ وَ تَعَوَّذُوا بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ شَرِّ إِبْلِيسَ وَ جُنُودِهِ وَ عَوِّذُوا صِغَارَكُمْ فِي هَاتَيْنِ السَّاعَتَيْنِ فَإِنَّهُمَا سَاعَتَا غَفْلَةٍ روایات خواب و استراحت

  25. امام علي عليه السلام مي فرمايند: السرور يبسط النّفس و يُشيرُ النّشاط؛ فرح و شادماني باعث بهجت و انبساط روح و مايه تهييج و جد و نشاط است. سرگرمي و تفريح، انسان را از ملالت کارهاي يکنواخت و خسته کننده زندگي خلاص مي کند و براي مدت کوتاهي بار سنگين مسئوليت و مشغله هاي فکري را مي زدايد. به همين خاطر تفريح براي استراحت بدن و جبران خستگي هاي ناشي از کار يک نياز اساسي و اجتناب ناپذير است. از اين رو در دستورات ديني توصيه اکيد به پرداختن به تفريح و سرگرمي شده است. زيرا در آئين مقدس اسلام تمايل به تفريح مانند ساير خواهش هاي طبيعي بشر مورد توجه واقع شده و به شايستگي ارضاء مي شود. امام رضا (عليه السلام) فرمودند: إجعلوا لانفسکم حظّاً من الدنيا باعطائها ماتشتهي من الحلال و ما «تُثلم المُروّه و لاسرف فيه و استعينوا بذلک علي امور الدنيا؛ از لذائذ دنيوي نصيبي براي کاميابي خويش قرار دهيد و تمنيات دل را از راههاي مشروع برآوريد، مراقبت کنيد در اين کار به مردانگي و شرافتان آسيب نرسد و دچار اسراف و تندروي نشويد. تفريح و سرگرمي لذت بخش شما را در ادامه زندگي ياري مي کند و با کمک آن بهتر به امور دنيايي خويش موفق خواهيد شد. براساس آنچه از روايات و آموزه هاي ديني برمي آيد تفريحات سالم و سرگرمي ها بخشي از ساعات انسان را پر مي کنند مطلوب آن است که اين تفريحات اولاً مشروع از نظر ديني باشند و ثانياً از آنها براي کسب انرژي و تجديد قوا براي انجام ساير وظايف دنيوي و اخروي بهره مند شد. از اين رو تفريحات را پس از تأمين معاش و خلوت با پروردگار و انجام وظايف اجتماعي مطلوب مي شمارند. موضوع تفريح و سرگرمي در زندگي از چنان اهميتي برخوردار است که در برخي از روايات دست يافتن به لذائذ مشروع در رديف امور مربوط به معاش و معاد قرار گرفته و خاطر نشان شده است که مسلمان شايسته قسمتي از وقت خود را به جلب لذت هاي مباح اختصاص مي دهد و موجبات بهجت و انبساط خود را فراهم مي سازد و براي انجام وظايف ديني و دنيوي آماده مي شود. امام رضا عليه السلام مي فرمايند: کوشش کنيد اوقات روز شما چهار ساعت باشد. ساعتي براي عبادت و خلوت با خدا، ساعتي براي تأمين معاش، ساعتي براي آميزش و مصاحبت برادران مورد اعتماد و کساني که شما را به عيوبتان واقف مي سازند و در باطن نسبت به شما خلوص و صفا دارند و ساعتي را به تفريحات و لذائذ خود اختصاص دهيد و از مسرّت و نشاط ساعت تفريح نيروي انجام وظايف ساعات ديگر را تأمين نماييد. اهميت تفريح

  26. يکي ديگر از عواملي که در محيط هاي آموزشي شکل مي گيرد، ايجاد ارتباط بين همسالان و دوستان است. انسان بر مبناي فطرتِ عاطفي و اجتماعي خود، در سراسر زندگي خويش گرايش به رفاقت و دوستي دارد؛ و رفقا و دوستان نه تنها با هم انس مي گيرند و با مصاحبت و همنشيني، موجبات شادماني و نشاط يكديگر را فراهم مي آورند، بلكه هر رفيقي، به مقياس درجه رفاقت و دوستي؛ در امور مادي و معنوي دوست خود، نفوذ كرده و دانسته يا ندانسته، روي اخلاق، رفتار و گفتار ديگران تأثير مي گذارد؛ بطوريکه در برخي روايات آمده است:"انسان بر دين و آيين دوست و همنشين خود است"(کليني، 1413، ج2، ص375). انسانها بر مبناي الفت و محبت قلبي و معاشرت رفتاري بر يكديگر نفوذ کرده و خوي و خصلت يكي به ديگري سرايت مي كند. در آيه اي، خداي متعال حضرت ابراهيم را به عنوان دوست خود معرفي کرده و مي فرمايد:"كيست كه دين وي از آنكه به جان مطيع خدا شده و نيكوكار است و آئين معتدل ابراهيم را پيروي كرده، خوبتر باشد؟ در حالي كه خدا ابراهيم را دوست خود گرفته است"(نساء، آيه125)؛ گويا دينداري، راه دوستي با خدا بيان گرديده است. از طرف ديگر، قرآن دوستي هاي غير ديني را دوستي غير واقعي دانسته که تأثير آنها بصورت دشمني است:"آن روز دوستان دنيايي دشمن يكديگرند مگر پرهيزكاران"(زخرف، آيه67)؛ در آيه اي ديگر، از قول مجرمين مي فرمايد:"واي بر من، كاش فلاني را به دوستي نگرفته بودم"(فرقان، آيه28). ‏ با توجه به آيات و روايات مي توان گفت: كه رفاقت و معاشرت از جمله عوامل سعادت و شقاوت بشر شمرده شده است. در حديثي از رسول خدا صلي الله عليه و آله آمده است:"حكايت همنشين صالح مثل عطار است كه اگر از عطر خود تو را بهره مند نسازد، بوي خوش آن در تو آويزد، و حكايت همنشين بد مثل آهنگر است كه اگر شرار آتش آن تو را نسوزاند، بوي بد آن در تو آويزد"(صدوق، 1361، ص 183). در روايتي ديگر، فرمود: "سعادتمندترين مردم كسي است كه با مردمي بزرگوار معاشرت و آميزش داشته باشد"(مجلسي، 1403، ج 71، ص185). حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:"از همنشيني با كسي كه رأيش سست و كردارش ناپسند بود بپرهيز، كه هر كس را از آن كه دوست اوست شناسند، و از همنشيني با فاسقان بپرهيز كه شر به شر بپيوندد"(نوري، 1408، ج 8، ص 335). دوستان و همسالان

  27. 1. دوستی با انسانهای بزرگوار و بزرگ منش: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله می فرماید: خوش بخت ترين مردم كسى است كه با مردمان بزرگوار بياميزد( مجلسی، 1403، ج٧٤، ص١٨٥). 2. دوستی با خردمندان و دانش دوستان: امام على عليه السلام می فرمایند: در شگفتم از كسى كه رغبت به داشتن ياران بسيار دارد، چگونه با دانشمندانِ خردمندِ پرهيزگار مصاحبت نمى كند، تا از فضايل آنها بهره گيرد و در پرتو دانش آنها هدايت شود و مصاحبت آنان، او را آراسته گرداند؟! و یا ایشان می فرمایند: بيشترين صلاح و درستى، در همنشينى با خردمندان و صاحبدلان است(تمیمی آمدی، 1366، ص 430). 3. دوستی با انسان خدا ترس: همچنین امام على عليه السلام می فرمایند: هركه تو را به سراى جاويدان فرا خوانَد و در راه كار كردن براى رسيدن به آن سرا ياريت رساند، همو دوستى دلسوز است(تمیمی آمدی، 1366، ص427). 4. دوستی با انسان بردبار: امام صادق عليه السلام می فرمایند: اگر مى خواهى بدانى برادرت در دوستى با تو صداقت دارد، او را عصبانى كن؛ اگر در هنگام عصبانيت نيز بر دوستىِ خود پايدار ماند، او برادر توست، و گر نه نيست(حرانی، 1385، ص٣٥٧). 5. دوستی در سفر: همچنین امام صادق عليه السلام نیز می فرمایند: هيچ كس را به دوستى مشناس، مگر آنكه در سه چيز او را بيازمايى: او را به خشم آورى و ببينى كه آيا اين خشم او را از حق به باطل مى كشاند، در درهم و دينار (مسائل اقتصادى) و در سفر كردن با او(ری شهری، 1385، ج6، ص193). ویژگیهای یک دوست خوب از منظر امام حسن عليه السلام: با كسى مصاحبت كن كه هرگاه با او مصاحبت كنى مايه آراستگى تو شود و هرگاه خدمتش كنى تو را حفظ كند و هرگاه از او كمكى بخواهى، كمكت كند و هرگاه سخنى بگويى، سخنت را باور كند و هرگاه حمله كنى، تقويتت كند و هرگاه دستت را به احسانى بگشايى، او در اين راه تو را كمك رساند و هرگاه عيبى از تو ديده شد، آن را بپوشاند و هرگاه كار خوبى از تو ديد، آن را در نظر داشته باشد، هرگاه چيزى از او خواستى به تو بدهد و هرگاه زبان به خواهش نگشودى، او [در بخشش ]پيشدستى كند و هرگاه مصيبتى به او رسيد تو ناراحت شوى(مجلسی، 1403، ج٤٤، ص١٣٩). دوستان و همسالان

  28. المرء علي دين خليله و قرينه وَ مَنْ أَحْسَنُ ديناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهيمَ خَليلاً الْأَخِلاَّءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقينَ يا وَيْلَتي‏ لَيْتَني‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَليلاً مثل الجليس الصالح مثل الداري إن لم تجد عطره علقك ريحه و مثل جليس السوء مثل صاحب الكبر إن لم يحرقك شرار ناره علقك من نتنه قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَسْعَدُ النَّاسِ مَنْ خَالَطَ كِرَامَ النَّاسِ وَ إِيَّاكَ وَ مُصَاحَبَةَ الْفُسَّاقِ فَإِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ مُلْحَقٌ أسعَدُ الناسِ مَن خالَطَ كِرامَ الناسِ عَجِبتُ لِمَن يَرغَبُ في التَّكَثُّرِ مِنَ الأصحابِ كيفَ لا يَصحَبُ العُلَماءَ الألِبّاءَ الأتقِياءَ الذين يَغنِمُ فَضائلَهم ، و تَهدِيهِ عُلُومُهُم ، و تُزَيِّنُهُ صُحبَتُهُم ؛ أكثَرُ الصَّلاحِ و الصَّوابِ في صُحبَةِ اُولِي النُهي و الألبابِ مَن دَعاكَ إلي الدارِ الباقيَةِ و أعانَكَ علي العَمَلِ لَها ، فهُو الصَّديقُ الشَّفيقُ إذا أرَدتَ أن تَعلَمَ صِحَّةَ ما عندَ أخيكَ فَأغضِبْهُ ، فإن ثَبَتَ لكَ علي المَوَدَّةِ فهُو أخوكَ و إلاّ فلا لا تُسَمِّ الرَّجُلَ صَدِيقا سِمَةَ مَعرِفَةٍ حتّي تَختَبِرَهُ بثلاثٍ : تُغضِبُهُ فَتَنظُرُ غَضَبَهُ يُخرِجُهُ مِن الحَقِّ إلي الباطِلِ ، و عندَ الدِّينارِ و الدِّرهَمِ ، و حتّي تُسافِرَ مَعهُ اِصحَبْ مَن إذا صَحِبتَهُ زانَكَ، و إذا خَدَمتَهُ صانَكَ ، و إذا أرَدتَ مِنهُ مَعونَةً أعانَكَ، و إن قُلتَ صَدَّقَ قَولَكَ ، و إن صُلْتَ شَدَّ صَولَكَ ، و إن مَدَدتَ يَدَكَ بِفَضلٍ مَدَّها ، و إن بَدَت عنكَ ثُلمَةٌ سَدَّها ، و إن رَأي منكَ حَسَنةً عَدَّها ، و إن سَألتَهُ أعطاكَ ، و إن سَكَتَّ عَنهُ ابتَدَأكَ ، و إن نَزَلَت إحدَي المُلِمّاتِ بهِ ساءَكَ أسعَدُ الناسِ مَن خالَطَ كِرامَ الناسِ عَجِبتُ لِمَن يَرغَبُ في التَّكَثُّرِ مِنَ الأصحابِ كيفَ لا يَصحَبُ العُلَماءَ الألِبّاءَ الأتقِياءَ الذين يَغنِمُ فَضائلَهم ، و تَهدِيهِ عُلُومُهُم ، و تُزَيِّنُهُ صُحبَتُهُم ؛ أكثَرُ الصَّلاحِ و الصَّوابِ في صُحبَةِ اُولِي النُهى و الألبابِ مَن دَعاكَ إلى الدارِ الباقيَةِ و أعانَكَ على العَمَلِ لَها ، فهُو الصَّديقُ الشَّفيقُ إذا أرَدتَ أن تَعلَمَ صِحَّةَ ما عندَ أخيكَ فَأغضِبْهُ ، فإن ثَبَتَ لكَ على المَوَدَّةِ فهُو أخوكَ و إلاّ فلا لا تُسَمِّ الرَّجُلَ صَدِيقا سِمَةَ مَعرِفَةٍ حتّى تَختَبِرَهُ بثلاثٍ : تُغضِبُهُ فَتَنظُرُ غَضَبَهُ يُخرِجُهُ مِن الحَقِّ إلى الباطِلِ ، و عندَ الدِّينارِ و الدِّرهَمِ ، و حتّى تُسافِرَ مَعهُ اِصحَبْ مَن إذا صَحِبتَهُ زانَكَ ، و إذا خَدَمتَهُ صانَكَ ، و إذا أرَدتَ مِنهُ مَعونَةً أعانَكَ ، و إن قُلتَ صَدَّقَ قَولَكَ ، و إن صُلْتَ شَدَّ صَولَكَ ، و إن مَدَدتَ يَدَكَ بِفَضلٍ مَدَّها ، و إن بَدَت عنكَ ثُلمَةٌ سَدَّها ، و إن رَأى منكَ حَسَنةً عَدَّها ، و إن سَألتَهُ أعطاكَ ، و إن سَكَتَّ عَنهُ ابتَدَأكَ ، و إن نَزَلَت إحدَى المُلِمّاتِ بهِ ساءَكَ دوستان و همسالان

  29. عاملي مؤثر در دور کردن انسان از فحشاء و منکر است(عنکبوت، آيه45)؛ براين اساس، نماز به عنوان يک تکليف واجب الهي بيان شده است(نساء، آيه103) که پيامبران به اجراي آن مأمور شده اند. در اين باره قرآن مي فرمايد:"و به آنها دستوري داده نشده بود جز اينكه خدا را بپرستند در حالي كه دين خود را براي او خالص كنند و از شرك به توحيد بازگردند، نماز را برپا دارند و زكات را بپردازند و اين است آيين مستقيم و پايدار! "(بينه، آيه 5). اين دستور نه تنها براي خود افراد، بلکه براي خانواده هاي آنها نيز مورد توجه قرار گرفته است(طه، آيه 132). براساس اهميت نماز در شخصيت و زندگي انسان، دستور اکيد داده شده است که از نماز براي زندگيتان ياري بجوئيد، زيرا كه اين كار جز براي فروتنان، امري سنگين است(بقرة، آيه 45). نماز براي انسان زماني تأثيرات بيشتري دارد که برخي ويژگيها، براي اقامه و برپايي آن مراعات شود. نماز

  30. 1. خشوع در نماز: "رستگاران کسانی هستند که در نماز خاشعند"(مؤمنون: 2)؛ 2. محافظت بر اوقات نماز:"رستگاران کسانی هستند که در زمان نماز و اعداد آنها مراعات می کنند" (مؤمنون:9)؛ 3. مداومت بر تکرار آن: "(رستگاران) بر نماز خواندن خود مداومت دارند"(معارج:22)؛ 4. مطیعانه نماز خواندن: "همه نمازها و نماز ميانه را مواظبت كنيد و براى خدا مطيعانه بپاى خيزيد" (بقره:238)؛ 5. اخلاص در نماز: "بگو: نماز، حج، زندگى و مرگم از آن خداوندى است كه پروردگار جهانيان است‏" (أنعام: 162)؛ 6. مقدم داشتن نماز بر همه امور: "مردانى هستند كه تجارت و معامله، از ياد خدا و نماز خواندن و زكات دادن غافلشان نمى‏كند"(نور: 37)؛ 7. غفلت نداشتن در نماز: "واى بر نمازگزارانی كه از نماز خود غافلند"(مائده :5). با توجه به اهمیت و جایگاه نماز در اسلام و تأثیر آن در شکل گیری شخصیت انسان، می توان از این عامل معنوی، با توجه به شرایط آن جهت رشد و شخصیت انسان استفاده کرد. الَّذينَ هُمْ في‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ وَ الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلَواتِهِمْ يُحافِظُونَ الَّذينَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الوُسْطَى وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتِينَ قُلْ إِنَّ صَلاتي‏ وَ نُسُكي‏ وَ مَحْيايَ وَ مَماتي‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ ؛ الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ خصوصیات نماز در برخی آیات

  31. قرآن كتاب الهي، نور هدايت، شفاي سينه از دردهاي اخلاقي، راهنما بسوي زندگي برتر، ذكر حق، منبع پند و عبرت، مولّد آگاهي و بصيرت، علاج كوردلي، صراط مستقيم، ميزان تشخيص حق و باطل، مبيّن مسائل عالي اخلاقي، نشان دهنده حيات نيكان و پاكان، و نامه حضرت حق بسوي عبد و حجت او در دنيا و آخرت است. قرآن راهنمايي است كه راه را نشان مي دهد. كتاب تفصيل و روشنگري و تحصيل [حقايق] است. جدا كننده ميان حق و باطل است. ظاهري دارد و باطني، ظاهرش حكم و دستور خداست و باطنش علم خداوند متعال؛ پس، ظاهر آن محكم و استوار است و باطنش ژرفايي دارد و ژرفايش ژرفا دارد. شگفتيهايش بي شمار است و عجايب و غرايبش كهنه و تمام نمي شود. چراغهاي هدايت و پرتوگاههاي حكمت در قرآن است. براي كسي كه انصاف داشته باشد راهنمايي به سوي معرفت و شناخت است(ري شهري، 1385، ج9، ص324). قرآن

  32. در آيه اي مي فرمايد: اين کتابي است که براي هدايت و ارشاد انسانها فرستاده شده است: "همانا اين قرآن خلق را به راست‏تر و استوارترين طريقه هدايت مي‏كند و اهل ايمان را كه نيكوكار باشند به اجر و ثواب عظيم بشارت مي‏دهد"(إسراء ، آيه 9). يکي از تأثيرات معنوي قرآن، ايجاد خشوع و فروتني قلبي در برابر خالق آن و آفريننده آفرينش است: "اگر اين قرآن را بر كوهي نازل كرده بوديم، مسلما او را مي‏ديدي كه خاشع و از ترس خدا متلاشي مي‏شود"(حشر، آيه21). اين قرآن، عامل درمان بيماريهاي رواني و شفاي دل دردهاي لاعلاج مي باشد: "ما آنچه از قرآن فرستيم شفاي دل و رحمت الهي بر اهل ايمان است، ليكن كافران را به جز زيان چيزي نخواهد افزود"(إسراء، آيه 82) قرآن، کتاب موعظه و اندرز از طرف خدا و کتاب هدايت و شفا دهنده دل هر بيمار دلي است. خداي متعال در اين باره مي فرمايد:"اي مردم! به يقين براي شما از جانب پروردگارتان اندرزي و درماني براي آنچه در سينه هاست و رهنمود و رحمتي براي مؤمنان، آمده است"(يونس، آيه57). در آيه اي ديگر، مي فرمايد: "بگو، اين كتاب براي كساني كه ايمان آورده اند رهنمود و درماني است و كساني كه ايمان نمي آورند، در گوشهايشان سنگيني است و قرآن برايشان نامفهوم است"(فصلت، آيه44). امام علي عليه السلام مي فرمايند:"بدانيد كه هيچ كس را پس از آموختن قرآن، نيازمنديي نيست و هيچ كس را پيش از آموختن آن، توانگريي نيست. پس شفاي دردهاي خود را از قرآن بخواهيد و در گرفتاري هايتان، از آن كمك طلبيد"(نهج البلاغه، خطبه 176). إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي‏ هِيَ أَقْوَمُ وَ يُبَشِّرُ الْمُؤْمِنينَ الَّذينَ يَعْمَلُونَ الصَّالِحاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْراً كَبيراً لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلي‏ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً يا أَيُّها النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفَاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدي و رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ. قُلْ هُوَ لِلَّذِينَ آَمَنُوا هُدي وَ شِفَاءٌ وَ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ فِي آذَانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَيْهِم عَمي قرآن

  33. عامل تقويت ارتباط و تدوام اتصال با قدرت لايزال الهي است كه تدبير جهان به دست اوست. دعا، سبب مي شود كه انسان اعتماد به نفس پيدا کرده تا بتواند به فقر و نيازمندي خود واقف گرديده و در برابر منبع و معدن بي نيازي، خضوع و خشوع كرده تا از يأس و نااميدي رها يابد(قرشي، 1371، ج2، ص344). راغب اصفهاني در معناي دعا مي گويد: وقتي مي‏گويي"دَعَوتُه"، هنگامي است كه از او چيزي بخواهي و زماني كه از او ياري بخواهي. خواندن به سوي چيزي، به معناي كسي را به كاري و چيزي دعوت و ترغيب‏كردن است(راغب، 1362، ص 170). در قرآن‏ كريم، دعا به صورتهاي گوناگون در معناهاي متعدد به كار رفته‏است.در آيه اي خداي متعال مي‏فرمايد: "خداي بزرگ مردمان را به سوي بهشت دعوت مي‏كند(يونس، آيه 25). و در آيه اي ديگر مي‏فرمايد: "اي قوم من، چه شده‏است كه من شما را به سوي نجات فرامي‏خوانم و شما مرا به سوي آتش مي‏طلبيد؟! در اين دو آيه و نظاير آن دعا، به معناي دعوت و تشويق به سوي چيزي آمده است. در آيات ديگري دعا، به معناي طلب نياز و استغاثه و دست احتياج به سوي حضرت حق درازكردن آمده است. در آيه اي مي‏فرمايد:"و هرگاه بندگانم درباره من از تو پرسيدند، پس من [بدانان] نزديكم و پاسخ دعاكننده‏اي كه مرا مي‏خواند مي‏دهم" (بقره، آيه 186). و نيز در آيه اي ديگر مي‏فرمايد: "آيا چه كسي جواب انسان بيچاره مضطري كه خدا را خوانده و از او استغاثه مي‏كند مي‏دهد؟ و بدي را برطرف مي‏كند؟"(نمل، آيه 62). منظور از دعا در اين نوشتار، این معنا می باشد. وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلي‏ دارِ السَّلام وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنِّي فَإِنِّي قَريبٌ أُجيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجيبُوا لي‏ وَ لْيُؤْمِنُوا بي‏ لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون أَمَّنْ يُجيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوء در آيه اي خداي تعالي، دعا را يکنوع عبادتي مي داند که انسان را از استکبار نفس و خود بزرگ بيني مي رهاند(مؤمن، آيه60). دعا، ابزاري است که انسان را مورد توجه خدا قرار مي دهد(فرقان، آيه77)؛ و راهي است که بواسطه آن درخواستهاي انسان را مورد اجابت خداي متعال قرار مي دهد(مؤمن، آيه60)؛ تا انسان به هدايت و رشد رسيده و احساس قرب و نزديکي و اطمينان و امنيت کند(بقره، آيه186). دعا، دستوري است که درخواست شده که هر صبح و شام، با آن خداي را خالصانه بخوانيم(كهف، آيه 28). دعا

  34. 1. دعا از روی خوف و طمع: "پهلوهايشان را از رختخوابها دور مى‏كنند، پروردگارشان را با بيم و اميد مى‏خوانند، و از آنچه روزيشان كرديم انفاق مى‏كنند"(سجدة: 16). 2. دعا با تضرع و در پنهانی: "پروردگار خود را آشكارا و پنهانى بخوانيد كه او متجاوزان را دوست ندارد"(اعراف:55). 3. دعا با ایمان و عمل صالح: "دعاى مؤمنان نيكوكار را اجابت مى‏كند و از كرم خويش به آنان افزونتر مى‏دهد و كافران را به عذاب شديدى گرفتار مى‏سازد"(شوری:26). 4. دعا از روی اخلاص: "پس خدا را بخوانيد در حالى كه دين را خالص براى او بدانيد هر چند كه كفار بدشان آيد"(مؤمن:14). 5. دعا با حالت اضطرار: "آيا بت ها بهترند يا آنكه دعاى بيچارگان را به اجابت مى رساند و رنج و غم آنان را بر طرف مى سازد؟"(نمل:62). 6. شناخت عظمت خدا: امام صادق عليه السلام در پاسخ به گروهى كه از ايشان پرسيدند، چرا ما دعا مى كنيم اما مستجاب نمى شود؟ فرمود: چون كسى را مى خوانيد كه نمى شناسيدش(مجلسی، 1403، ج٩٣، ص٣٦٨). 7 خوردن لقمه حلال: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در این باره می فرماید: درآمدت را پاك كن تا دعايت مستجاب شود؛ زيرا هرگاه آدمى لقمه[اى حرام] به دهان خود ببرد تا چهل روز دعايى از او پذيرفته نمى شود(همان، ج٩٣، ص٣٥٨). تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لَا يحُِبُّ الْمُعْتَدِينَ وَ يَسْتَجِيبُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَ يَزِيدُهُم مِّن فَضْلِهِ وَ الْكَافِرُونَ لهَُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ أَمَّن يجُِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَ ءِلَهٌ مَّعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ و قَد سَألَهُ قومٌ : نَدعو فلا يُستَجابُ لَنا ؟! ـ : لأنَّكُم تَدعونَ مَن لا تَعرِفونَهُ أطِبْ كَسبَكَ تُستَجَبْ دَعوَتُكَ ، فإنَّ الرّجلَ يَرفَعُ اللُّقْمَةَ إلى فِيهِ (حَراما) فما تُستَجابُ له دَعوَةٌ أربَعينَ يوما شرایطاستجابت دعا

  35. روايات فراواني بر اهميت مساجد و نقش آن در تربيت و شخصيت انسان وجود دارد: پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در حديثي مي فرمايند: "در تورات نوشته شده است كه خانه هاي من در روي زمين مسجدهايند؛ پس، خوشا به حال بنده اي كه در خانه اش، خود را پاكيزه كند و سپس در خانه من، به ديدارم بيايد. بدانيد! بر ميزبان است كه ميهمان را گرامي دارد"(مجلسي، 1403، ج٨٣، ص٣٧٣). آنحضرت همچنين به ابوذر مي فرمايند:"اي ابوذر! تا زماني كه در مسجد نشسته اي خداوند متعال به تعداد هر نفسي كه مي كشي، يك درجه در بهشت به تو مي دهد و فرشتگان بر تو درود مي فرستند و براي هر نفسي كه در مسجد مي كشي ده حسنه برايت نوشته مي شود و ده گناه از تو پاك مي گردد"(همان، ج٧٧، ص٨٥). امام صادق عليه السلام نيز مي فرمايند:"بر شما باد به رفتن به مساجد؛ زيرا مساجد خانه هاي خدا در روي زمينند. هر كه پاك و پاكيزه وارد آنها شود خداوند او را از گناهانش پاك گرداند و در زمره زائران خود قلمدادش كند. پس، در مساجد نماز و دعا بسيار بگزاريد"(نوری، 1408، ج5، ص297). در روايات، آثار زيادي براي کسانيکه به مساجد رفت و آمد مي کنند، وارد شده از جمله اينکه پيامبر خدا صلي الله عليه و آله فرمودند:"شخص مسجد رو ، دست كم يكي از اين سه چيز نصيبش مي شود: يا دعايي كه به درگاه خدا مي كند و خداوند با آن او را به بهشت مي برد، يا دعايي كه به سبب آن خداوند بلاي دنيا را از او برمي گرداند و يا برادري، كه به خاطر خداوند عزّ و جلّ به دست مي آورد [و نه بر اساس انگيزه هاي دنيوي و مادّي]". امام علي عليه السلام نيز مي فرمايند:"هر كه به مسجد آمد و شد كند، به يكي از اين هشت چيز دست يابد: يافتن برادري به خاطر خدا ، يا دانشي جديد، يا آيتي محكم، يا رحمتي كه آن را چشم به راه بود، يا سخني كه او را از هلاكت برهاند، يا شنيدن جمله اي كه او را به هدايت رهنمون شود، يا آن كه گناهي را از ترس و يا شرم ترك گويد"(حرعاملی، 1409، ج5، ص193). في التَّوراةِ مَكتوبٌ أنّ بُيُوتِي في الأرضِ المَساجِدُ ، فَطُوبي لِعَبدٍ تَطَهَّرَ في بَيتِهِ ثُمَّ زارَني في بَيتي، ألا إنّ علي المَزُورِ كَرامَةَ الزائرِ يا أبا ذَرٍّ ، إنّ اللّه َ تعالي يُعطِيكَ ما دُمتَ جالِسا في المَسجِدِ بِكُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّستَ دَرَجةً في الجَنَّةِ ، و تُصَلِّي علَيكَ الملائكةُ ، و تُكتَبُ لَكَ بِكُلِّ نَفَسٍ تَنَفَّستَ فيهِ عَشرُ حَسَناتٍ، و تُمحي عنكَ عَشرُ سَيّئاتٍ علَيكُم بِإتيانِ المَساجِدِ؛ فإنّها بُيوتُ اللّه ِ في الأرضِ ، و مَن أتاها مُتَطَهِّرا طَهَّرَهُ اللّه ُ مِن ذُنوبِهِ و كُتِبَ مِن زُوّارِهِ فَأكثِرُوا فيها مِن الصَّلاةِ و الدُّعاءِ لا يَرجِعُ صاحِبُ المَسجِدِ بِأقَلَّ مِن إحدَي ثلاثٍ : إمّا دُعاءٍ يَدعُو بهِ يُدخِلُهُ اللّه ُ بهِ الجَنَّةَ ، و إمّا دُعاءٍ يَدعُو بهِ لِيَصرِفَ اللّه ُ بهِ عَنهُ بَلاءَ الدنيا، و إمّا أخٍ يَستَفِيدُهُ في اللّه ِ عزّ و جلّ . مَنِ اختَلَفَ إلي المَسجِدِ أصابَ إحدَي الثَّماني : أخا مُستَفادا في اللّه ِ ، أو عِلما مُستَطرَفا ، أو آيَةً مُحكَمَةً ، أو رَحمَةً مُنتَظَرَةً ، أو كَلِمَةً تَرُدُّهُ عن رَدي ، أو يَسمَعُ كَلِمَةً تَدُلُّهُ علي هُدي ، أو يَترُكُ ذَنبا خَشيَةً أو حَياءً مسجد

  36. قرآن کريم، خوردن غذاهاي حرام را نامتناسب با سرشت دروني انسان دانسته و آن را آتشي مي داند که حقيقت دروني انسان را نابود مي کند. اين آتش، نه تنها باعث قتل او و اضمحلال روح واقعي او در اين دنيا مي گردد؛ بلکه زندگي جاويد او را در سراي آخرت از جنس همين آتش در جهنم قرار داده که برمبناي آن، او بايد هميشه در عذاب باقي بماند و در اين باره مي فرمايد:"بدرستي آنهايي كه از كتاب خدا آنچه را كه خدا نازل كرده كتمان مي‏كنند و با كتمان آن ثمن اندك بدست مي‏آورند آنها آنچه مي‏خورند جز آتشي نيست كه بدرون خود مي‏كنند و خدا روز قيامت با آنها سخن نخواهد گفت و تزكيه‏شان نخواهد كرد و عذابي دردناك خواهند داشت"‏(بقره، آيه174). پيامبر خدا صلي الله عليه و آله در باره استفاده از غذاي حلال و اجتناب از غذاهاي حرام مي فرمايد: "عبادت كردن با وجود حرام خواري مانند ساختن بنايي است بر روي شن، و يا بر روي آب. خداوند عزّ و جلّ، بهشت را بر بدني كه از مال حرام تغذيه شود، حرام كرده است. كسي كه گوشتش از خوراك حرام برويد، به بهشت نمي رود. هرگاه لقمه حرام به اندرون بنده وارد شود، تمام فرشتگان آسمانها و زمين او را نفرين مي كنند. فرو گذاشتن يك لقمه حرام، نزد خدا محبوبتر از خواندن هزار ركعت نماز مستحبي است. اگر آدمي مال حرامي به دست آورد و از آن صدقه دهد، اجري به او داده نشود و اگر از آن انفاق كند، خداوند براي او در آن بركت قرار ندهد و آن مال حرام پس از او باقي نماند، مگر اين كه سوق دهنده (ره توشه) او به سوي آتش باشد"(ري شهري، 1385، ج3، ص41). العِبادَةُ مَع أكْلِ الحَرامِ كالبِناءِ علي الرَّمْلِ ـ و قيلَ : علي الماءِ ؛ إنَّ اللّه َ عزّ و جلّ حَرّمَ الجَنّةَ جَسَدا غُذِيَ بحَرامٍ ؛ لا يَدخُلُ الجَنّةَ منَ نَبَتَ لَحمُهُ مِن السُّحْتِ، النّارُ أوْلي بهِ ؛ إذا وَقَعتِ اللُّقْمَةُ مِن حَرامٍ في جَوفِ العَبدِ لَعَنهُ كُلُّ مَلَكٍ في السّماواتِ و الأرضِ ؛ تَرْكُ لُقْمَةِ حَرامٍ أحَبُّ إلي اللّه ِ من صلاةِ ألفَي رَكْعَةٍ تَطَوُّعا ؛ لا يَكتَسِبُ العَبدُ مالاً حَراما فيَتَصَدَّقُ مِنهُ فَيوجَرُ عَلَيهِ، و لا يُنفِقُ مِنهُ فيُبارِكُ (اللّه ُ) لَهُ فيهِ، و لا يَترُكُهُ خَلفَ ظَهرِهِ إلاّ كانَ رادَّهُ (زادَهُ) إلَي النّارِ خوردن

  37. خوردن در وقت گرسنگی و دست کشیدن قبل از سیری کامل: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در این باره می فرمایند: وقتى غذا بخور كه اشتها دارى و از خوردن دست بشوى در حالى كه هنوز اشتها دارى. امام على عليه السلام نیز در این باره می فرمایند: هنوز كه ميل به غذا دارى از خوردن دست بكش؛ كه اگر چنين كنى آن غذا را گوارا خواهى يافت و آن غذا برایت سودمند مى باشد. • خوردن شام به مقدار کم: امام رضا عليه السلام در این باره می فرمایند: هر كه مى خواهد تندرست و داراى بدنى لاغر و چابك باشد، از شام شبش كم كند(ری شهری، 1385، ج1، ص191). • شستن دستها قبل و بعد از غذا: امام صادق عليه السلام می فرمایند: هر كه قبل و بعد از غذا دستهايش را بشويد، در اول و آخر آن غذا به او بركت داده مى شود و تا زنده است در نعمت به سر مى برد و از بيمارى جسمى در امان مى ماند(حرعاملی، 1409، ج16، ص483). • شروع کردن غذا با نام خدا: امام على عليه السلام می فرمایند: اگر كسى موقع غذا خوردن نام خدا بَرَد، من ضمانت مى كنم كه از آن غذا دردى به او نرسد. هر كه در هنگام شروع خوردن غذا يا نوشيدنى، نام خدا را به زبان آورد و در پايان، خدا را حمد و سپاس گويد، هرگز درباره نعمت آن غذا از او سؤال نخواهد شد(صدوق، 1413، ج3، ص355). • آغاز نمودن غذا با نمک: امام على عليه السلام می فرمایند: غذايتان را با خوردن نمك آغاز كنيد؛ چه، اگر مردم مى دانستند كه نمك چه فوايدى دارد آن را بر پادزهر مجرَّب ترجيح مى دادند(حرعاملی، 1409، ج16، ص484). • غذای داغ نخوردن: امام على عليه السلام می فرمایند: غذاى داغ را سرد كنيد؛ زيرا غذاى داغى در برابر پيامبر صلى الله عليه و آله نهاده شد، آن حضرت فرمود: آن را سرد كنيد. خداوند عزّ و جلّ به ما آتش نمى خوراند. بركت در غذاى سرد است(کلینی، 1413، ج6، ص321). • كُلْ وَ أنتَ تَشْتَهِي ، وَ أمْسِكْ وَ أنتَ تَشْتَهِي . لا تَرْفَعْ يَدَكَ مِنَ الطَّعَامِ إلاّ وَ أنْتَ تَشْتَهِيهِ ، فَإنْ فَعَلْتَ ذلِكَ فَأنْتَ تَسْتَمْرِئُهُ . مَنْ أَخَذَ مِنَ الطَّعَامِ زِيَادَةً لَمْ يَغْذُهُ ، وَ مَنْ أخَذَهُ بِقَدْرٍ لاَ زِيَادَةَ عَلَيْهِ وَ لاَ نَقْصَ فِي غِذَائِه نَفَعَهُ . مَنْ أرادَ أنْ يَكُونَ صَالِحا خَفِيفَ الجِسْمِ (وَ اللّحْمِ) فَلْيُقَلِّلْ مِنْ عَشائِه بِاللَّيْلِ • مَنْ غَسَلَ يَدَهُ قَبْلَ الطَّعَامِ وَ بَعْدَهُ بُورِكَ لَهُ فِي أوَّلِهِ وَ آخِرِهِ ، وَ عَاشَ مَا عَاشَ في سَعَةٍ، وَ عُوفِيَ مِنْ بَلْوىً فِي جَسَدِهِ • ابْدَؤوا بِالمِلْحِ فِي أوَّلِ طَعَامِكُمْ ، فَلَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِي المِلْحِ لاخْتَارُوُهُ عَلَى الدِّرْيَاقِ المُجَرَّبِ • أقِرُّوا الحَارَّ حَتّى يَبْرَدَ ، فإنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلى الله عليه و آله قُرِّبَ إلَيْهِ طَعَامٌ حَارٌّ فَقَالَ : أقِرُّوهُ حَتَّى يَبْرَدَ ، مَا كَانَ اللّه ُ عزّ و جلّ لِيُطْعِمَنَـا النَّـارَ ، وَ البَرَكَةُ فِي البَارِدِ آداب غذا خوردن

  38. امام حسن عليه السلام در روایتی آداب سفره را دوازده رسم می نامند که می فرمایند: هر مسلمانى بايد آن دوازده تا را بداند: چهار تاى آنها لازم، چهار تا خوب و چهار تا ادب است. آن چهار تا كه لازمند: معرفت، خشنودى، نام خدا بر زبان آوردن و شكرگزارى است. آن چهار كه خوب است: دست شستن پيش از غذا خوردن، نشستن بر طرف چپ، خوردن با سه انگشت [و نه دو انگشت] و ليسيدن انگشت دستها. اما آن چهار كه از باب رعايت ادب است : خوردن از [غذاى ]جلوى خود، كوچك گرفتن لقمه، خوب جويدن غذا و كمتر نگريستن به صورت ديگران(حرعاملی، 1409، ج ١٦، ص٥٣٩). فِي المَائدةِ اثْنَتَا عَشرَةَ خَصْلَةً يَجِبُ عَلى كُلِّ مُسْلِمٍ أنْ يَعْرِفَهَا : أرْبَعٌ مِنْها فَرْضٌ ، وَ أرْبَعٌ سُنَّةٌ، و أرْبَعٌ تأدِيبٌ. فَأمَّا الفَرْضُ : فَالمَعْرِفَةُ ، وَ الرِّضَا ، وَ التَّسْمِيَةُ ، وَ الشُّكْرُ . وَ أمَّا السُّنَّةُ : فَالوُضُوءُ قَبْلَ الطَّعَامِ ، و الجُلُوسُ عَلَى الجَانِبِ الأيْسَرِ ، و الأكْلُ بِثَلاثِ أصَابِعَ ، وَ لَعْقُ الأصَابِعِ. وَ أمّا التَّأدِيبُ : فَالأكْلُ مِمَّا يَلِيكَ ، وَ تَصْغِيرُ اللُّقْمَةِ ، وَ تَجْوِيدُ المَضْغِ ، وَ قِلّةُ النّظَرِ فِي وُجُوهِ النّاسِ چهار توصيه مهم !اين چهار توصيه ى مهم را حتما بكار بنديد.حضرت على (عليه السلام ) به فرزندشان امام حسن (عليه السلام ) فرمودند:چهار كلمه به تو مى آموزم كه تو را از درمان بى نياز سازد.- تا گرسنه نباشى غذا مخور، و هنوز مايل به غذا باشى دست از آن بردار، غذا را به جا و نيكو بخور (خوب بجو) و هنگامى كه خواستى به بستر روى خود را به بيت الخلاء عرضه كن (به مستراح برو)و اما چند تذكر....و در پايان به اين چند نكته نيز توجه كنيد: هميشه سعى كنيد از غذاهاى بهداشتى و تازه استفاده نمائيد. از غذاهاى متنوع استفاده كنيد تا نياز بدنتان به ويتامين هاى گوناگون را فراهم آوريد. هنگام خوردن غذا در جمع ، به ظرف غذاى ديگران نظر نيندازيد. بهتر است پس از صرف غذا براى هضم غذا، كمى قدم بزنيد. از افراط در خوردن غذاهاى چرب ، سرخ كردنى ها و شيرينى جات بپرهيزيد. آداب غذا خوردن

  39. آياتي در قرآن کريم وجود دارد که ضمن اشاره به انواع صداها، دستورالعمل هاي اخلاقي و شخصيتي در باره کيفيت سخن گفتن بيان شده است، که به برخي از آنها اشاره مي گردد: 1. تحريک برانگيز سخن نگفتن: خداي متعال در آيه اي خطاب به زنان پيامبر مي فرمايد:"اي زنان پيامبر! در سخن گفتن دلربايي مكنيد، كه بيمار دل به طمع بيفتد، و سخن نيكو گوييد"(احزاب، آيه32). 2. نرم سخن گفتن: "و با او به نرمي سخن بگوييد، شايد اندرز گيرد يا بترسد"(طه، آيه44). 3. آهسته سخن گفتن: "به درستي آنان كه صوت خود را در برابر رسول خدا آهسته بر مي‏آورند كساني اند كه خدا دلهايشان را براي تقوي بيازموده، ايشان مغفرت و اجري عظيم دارند"(حجرات، آيه3). 4. نيکو سخن گفتن: "با گفتار خوش آنان را خرسند كنيد ؛ بزبان خوش با مردم تكلم كنيد"(نساء، آيه 5). 5. با احترام سخن گفتن: "و با ايشان به اكرام و احترام سخن بگو"(اسراء، آيه23). 6. گويا سخن گفتن: "و با آنها بگونه اي بليغ و رسا سخن بگو"(نساء، آيه63). 7. بلند سخن نگفتن:"و صوت خود را ملايم كن، كه نامطبوع‏ترين آوازها آواز خران است"(لقمان، آيه19). 8. آزارنده سخن نگفتن:"هان اي كساني كه ايمان آورده‏ايد! از خدا بترسيد و سنجيده سخن بگوييد"(أحزاب، آيه70). 9. شيرين سخن گفتن: "به گفتار خوش و زبان شيرين آنها را از خود دلشاد كن"(اسراء، آيه 28). سخن گفتن

  40. يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذي في‏ قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشي إِنَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ أَصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوي‏ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ أَجْرٌ عَظيمٌ البقرة : 83 وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً ؛ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً وَ قُلْ لَهُمْ في‏ أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَليغاً وَ اقْصِدْ في‏ مَشْيِكَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَميرِ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَديداً فَقُلْ لَهُمْ قَوْلاً مَيْسُوراً سخن گفتن

  41. آداب غذا خوردن آغاز غذا با نام خدا،غذاى خود را با نام خدا آغاز كنيد.نمك قبل از غذا، ابتداى غذا، كمى نمك بخوريد. شستن دست ها دست هايتان را قبل و بعد از غذا بشوئيدكم خوردن و سلامت، كمتر غذا بخوريد تا كمتر بيمار شويد.امام على (ع) فرمودند:خوراكت را كم كن تا بيمارى تو كم گردد.غذای سبك خوردن، سعى كنيد سبك و متعادل غذا بخوريد.امام كاظم (ع) فرمودند:تدبير غذايى اين است كه چيزى بخورى اما سبكاشتها به غذا، از خوردن غذايى كه بدان اشتها نداريد، بپرهيزيد.رسول اکرم (ص) فرمودند:بر حذر باش از آنكه ، بخورى آنچه را اشتها ندارى حرام خوردن، از غذاى حرام دورى گزينيد. رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمودند:هر كه لقمه اى از حرام بخورد، تا چهل شب نمازش مقبول نگردد و تا چهل روز دعايش مستجاب نشود و هر گوشتى كه از حرام برويد، آتش به آن سزاوارتر باشد.غذاى داغ، از خوردن غذا داغ اجتناب نماييد.امام على (عليه السلام ) فرمودند:غذاى گرم را وا نهيد تا سرد شود زيرا، بركت در غذاى خنك است .در جمع خوردن، بهتر است در جمع غذا بخوريد. پيامبر اکرم (ص) فرمودند:محبوبترين خوراكى در پيشگاه خدا چيزى است كه دست ها بر آن زياد باشد. فوت كردن در ظرف غذا، در ظروف آب و غذا فوت نكنيد. امام صادق (ع) فرمودند:دميدن در ظرف آب و غذا و در محل سجده مكروه است .شام شب، شب ، حتما شام بخوريد ولو به لقمه اى.امام رضا (ع) فرمودند:شب حتما غذا بخوريد، اگر چه مقدار كمى نان باشد، چون باعث قوت جسم مى شود.شتاب در خوردن، غذا را خوب بجويد و در خوردن هرگز شتاب نكنيد.امام صادق (ع) فرمودند:غذا خوردن را طولانى كنيد، زيرا لحظات آن از عمرتان محسوب نمى شود.راه رفتن و خوردن، سعى كنيد هنگام راه رفتن چيزى نخوريد.امام صادق (عليه السلام ) فرمودند:در هنگام راه رفتن چيزى نخوريد سبزى با غذا، بر روى سفره ى غذا سبزى را فراموش نكنيد.پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمودند:سفره هاى خودتان را با سبزى ها بيارائيد، زيرا انواع ميكروب ها را نابود مى سازد. نوشيدن بين غذا، سعى كنيد در بين غذا آب نياشاميد.امام رضا (عليه السلام ) فرمودند:هر كس بخواهد كه معده اش ناراحت نشود، در بين غذا آب نياشامد تا وقتى كه خوردن غذا پايان پذيرد. هر كس در هنگام خوردن طعام آب بخورد، بدنش مرطوب و معده اش ضعيف گردد . نوشيدن آب با غذاى چرب، از نوشيدن آب ، پس از غذاى چرب اجتناب نمائيد. امام صادق (عليه السلام ) فرمودند:آب خوردن روى غذاى چرب ، درد را به هيجان آورد.زياد نوشيدن، از زياد خوردن و زياد نوشيدن بپرهيزيد.رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمودند: دل هاى خويش را با زياد خوردن و زياد نوشيدن نميرانيد، كه دل چون زراعت است ، وقتى آب آن زياد شد خواهد مرد. جرعه جرعه نوشيدن، بهتر است آب را جرعه جرعه بنوشيد.حضرت على (عليه السلام ) فرمودند:بارها ناظر پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) بودم ، آن حضرت هرگاه آب مى آشاميد، سه مرتبه در بين آشاميدن نفس مى كشيد. سر كشيدن آب، هنگامى كه آب مى نوشيد آب را يك مرتبه سر نكشيد.رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمودند: هرگز تشنه شديد آنچنان آب بياشاميد كه گويى آب را مى مكيد و هرگز آن را يكمرتبه سر نكشيد، بلكه آن را بمكيد.

  42. آداب غذا خوردن ايستاده نوشيدن، سعى كنيد ايستاده آب نياشاميد.رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمودند:فردى از شما ايستاده آب نياشامد. • نوشيدن در ظرف ترك خورده، سعى كنيد در ظروف ترك خورده آب ننوشيد.رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمودند:از كناره دستگيره ظرف و جاى شكستگى آن آب نياشاميد. اسراف كردن، در خوردن و نوشيدن از اسراف بپرهيزيد.خداوند سبحان در قرآن كريم مى فرمايد:بخوريد و بياشاميد ولى اسراف نكنيد شكرگزارى بعد از غذا، پايان هر غذا شكرگزارى از نعمت هاى خدا را فراموش نكنيد.خداوند سبحان در قرآن كريم مى فرمايد:اى كسانيكه ايمان آورده ايد، از خوراكى هاى پاكيزه اى كه روزى شما قرار داده ايم بخوريد، سپاسگزار خدا باشيد، اگر او را عبادت مى كنيد.بقره ، آيه ى 172نمك پس از غذا، در پايان غذا هم كمى نمك بخوريد.امام باقر (عليه السلام ) فرمودند:خداوند به حضرت موسى (عليه السلام ) وحى كرد كه قوم خود را امر كن غذا را با نمك آغاز و با آن پايان دهند، در غير اين صورت اگر دچار هر بيمارى شدند جز خود را ملامت نكنند.خلال كردن، پس از صرف غذا، خلال كردن را فراموش نكنيد.رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمودند:خلال كنيد، چون خلال كردن دهان را پاكيزه مى كند و براى لثه ها خوب است .شستن دهان، پس از خلال كردن ، دهانتان را حتما بشوئيد.امام حسين (عليه السلام ) فرمودند:امير المؤ منين به ما دستور مى داد تا بعد از خلال كردن ابتدا سه بار دهان را شستشو دهيم و سپس آب بنوشيم .مسواك كردن، پس از هر غذا مسواك كردن را فراموش نكنيد.رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمودند:مسواك ده فايده دارد، دهان را پاكيزه مى كند،موجب رضايت خداوند است ، حسنات را تا هفتاد برابر افزون مى كند، سيره ى من است و استحباب دارد، زردى دندان را مى زدايد و دندان ها را سفيد مى كند، لثه را محكم مى كند، بلغم را مى برد، ضعف چشم را برطرف مى نمايد و اشتها را زياد مى كند.استراحت پس از غذا، پس از صرف غذا كمى استراحت نمائيد.امام صادق (عليه السلام ) فرمودند:به پشت خوابيدن ، پس از خوردن غذا، بدن را فربه و غذا را هضم مى كند و ناراحتى را برطرف مى گرداند. حمام كردن پس از غذا، هرگز با شكم پر حمام نكنيد.امام رضا (ع) فرمودند:با شكم پر حمام نگيريد چون سبب توليد قولنج مى شود.دو توصيه ى مهم !تا گرسنه نشديد غذا نخوريد و تا سير نشديد دست از غذا بكشيد.پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمودند:در حالى غذا بخور كه اشتها داشته باشى و هنگامى دست از غذا بكش ‍ كه هنوز اشتهايت باقى است .چهار توصيه مهم !اين چهار توصيه ى مهم را حتما بكار بنديد.حضرت على (عليه السلام ) به فرزندشان امام حسن (عليه السلام ) فرمودند:چهار كلمه به تو مى آموزم كه تو را از درمان بى نياز سازد.- تا گرسنه نباشى غذا مخور، و هنوز مايل به غذا باشى دست از آن بردار، غذا را به جا و نيكو بخور (خوب بجو) و هنگامى كه خواستى به بستر روى خود را به بيت الخلاء عرضه كن (به مستراح برو)و اما چند تذكر....و در پايان به اين چند نكته نيز توجه كنيد: هميشه سعى كنيد از غذاهاى بهداشتى و تازه استفاده نمائيد. از غذاهاى متنوع استفاده كنيد تا نياز بدنتان به ويتامين هاى گوناگون را فراهم آوريد. هنگام خوردن غذا در جمع ، به ظرف غذاى ديگران نظر نيندازيد. بهتر است پس از صرف غذا براى هضم غذا، كمى قدم بزنيد. از افراط در خوردن غذاهاى چرب ، سرخ كردنى ها و شيرينى جات بپرهيزيد.

More Related