1 / 10

هجرت مسلمانان ازمکه به حبشه

هجرت مسلمانان ازمکه به حبشه. علل هجرت مسلمانان.

iola-sosa
Download Presentation

هجرت مسلمانان ازمکه به حبشه

An Image/Link below is provided (as is) to download presentation Download Policy: Content on the Website is provided to you AS IS for your information and personal use and may not be sold / licensed / shared on other websites without getting consent from its author. Content is provided to you AS IS for your information and personal use only. Download presentation by click this link. While downloading, if for some reason you are not able to download a presentation, the publisher may have deleted the file from their server. During download, if you can't get a presentation, the file might be deleted by the publisher.

E N D

Presentation Transcript


  1. هجرت مسلمانان ازمکه به حبشه

  2. علل هجرت مسلمانان مهاجرت گروهی از مسلمانان به خاك حبشه، دلیل بارزی بر ایمان و اخلاص عمیق آن‌ها است. عده‌ای برای رهایی از شر و آزار «قریش»، و به منظور پرستش خدای یگانه، تصمیم گرفتند، كه خاك «مكه» را ترك گویند زیرا در میان یاران پیامبر, كنیز و غلام، آزاد بی‌پناه، افتاده‌ی بی‌حامی، فراوان بود و سران قریش آنی از آزار آن‌ها آرام نمی‌گرفتند. روی این علل، هنگامی كه اصحاب آن حضرت درباره‌ی مهاجرت، كسب تكلیف كردند در پاسخ آن‌ها چنین گفت: هر گاه به خاك حبشه سفر كنید، بسیار برای شما سودمند خواهد بود؛ زیرا بر اثر وجود یك زمامدار نیرومند و دادگر در آن جا به كسی ستم نمی‌شود، و در آن جا خاك درستی و پاكی است و شماها می‌توانید در آن خاك بسر ببرید، تا خدا فرجی برای شما پیش آرد.[1].

  3. مهاجرت اول • به دنبال توصيه  پيامبر صلي الله عليه واله  دررجب سال  پنجم بعثت (615م) پانزده نفرازمسلمانان بي دفاع شامل يازده مرد وچهار زن كه برخي ازآنها مورد شكنجه و آزار مكيان قرارگرفته بودند به سرپرستي عثمان بن مظعون ،پنهاني مكه راترك وخودرا به حبشه رساندند. علت بازگشت از مهاجرت اول اين گروه پس ازدو يا سه ماه اقامت درحبشه به دنبال شايعه مسلمان شدن سران قريش ورفع  فشاروآزاربرمسلمانان درماه شوال همان سال به مكه بازگشتند.

  4. مهاجرت دوم • اما پس ازبازگشت ومشاهده افزايش فشاروشكنجه برمسلمانان،درسال ششم بعثت بار ديگر باگروهي كه تعدادشان را بين83 تا 110نفر نوشته اند به سرپرستي جعفربن ابي طالب به حبشه مهاجرت كردند.

  5. سفیران قریش در حبشه • مهاجرین مکه در حبشه منزل کردند و دور از شکنجه مشرکین و صدمات و آزارشان در محلی امن روزگار به سر می بردند.[2] مشرکین از نفوذ مسلمانان در حبشه وحشت كردند؛ زیرا خاک حبشه برای مسلمانان به صورت یک پایگاه محکم درآمده بود بدین ترتیب قرار شد، دو نفر از افراد سخنور و زیرک قریش را انتخاب کرده و به دربار نجاشی بفرستند برای این منظور "عبدالله‌ بن ابن ربیعه" و "عمرو‌ بن عاص"[3] را انتخاب کرده و با هدایای بسیار برای نجاشی به حبشه روانه کردند. هدایایی که برای نجاشی برده بودند، تقدیم نمودند، همچنین به هیئت وزیران هدایایی تقدیم نمودند. آنها از یاران پادشاه خواستند که بدون این که شاه آنها را ملاقات یا با آنها گفت و گو کند، آنها را برگردانند؛ اما آنها نزد نجاشی حاضر شدند و مقصود خود را بیان نمودند، یاران پادشاه رأی دادند که مسلمین را تسیلم آنها کنند. پادشاه غضب کرد و گفت: «به خدا سوگند من هرگز مردمی را که به من پناه آورده و در کشور من زیست کرده و مرا بر دیگران برتر دانسته اند، تسیلم نمی کنم؛ مگر بعد از بحث و تحقیق که اگر آن دو نماینده راست گفته باشند، آنها را تسلیم کنم و اگر خلاف آنها باشد، من آنها را پناه می دهم و در جوار و پناهندگی آنان نیکی می‌کنم.[4]

  6. سخنان جعفر بن ابی طالب • نجاشی دستور داد تا مهاجران در مجلس حاضر شوند. او رو به مهاجران کرد و گفت: «این چه دینی است که به سبب آن شما از قوم خود جدا شده اید و در عین حال دین مرا هم نپذیرفته و دین هیچ یک از ما را نیز قبول نکرده اید؟ "جعفر" گفت: «ای پادشاه، ما مردمی گمراه بودیم که بت‌ها را پرستش می کردیم و مردار می‌خوردیم، مرتکب کارهای زشت می شدیم، صله رحم نمی کردیم و همسایه را آزار می دادیم تا آن که خداوند متعال برای ما پیغمبری فرستاد و او را راستگو و امین می دانیم، او ما را به عبادت خدای یگانه دعوت کرد که هیج چیز را با خدا شریک نکنیم و پرستش بت‌ها را ترک گويیم. سپس ما به او ایمان آوردیم و ایشان را تصدیق کردیم. آن چه را که بر ما حرام کرده، حرام دانستیم. و آن چه را حلال شمرده پذیرفتیم. قوم ما به همین خاطر بر ما ستم نموده و مانع دین‌داری ما شدند و به کشور شما آمدیم و شما را از دیگران برتر و بهتر دانستیم و امیدوار هستیم که نزد تو ستم بر ما روا نباشد.(5)

  7. نجاشی گفت: آیا از آن چه پیغمبرت، بر شما آورده چیزی به خاطر داری؟ جعفر شروع به خواندن قسمتی از آغاز سوره ی «مریم» کرد، "ام سلمه" مي‌گوید: نجاشی از شنیدن آیات قرآن چنان گریست که قطرات اشک ریش انبوه و صورتش را فرا گرفت[6] پس از چند روز عمرو بن عاص به نزد نجاشی آمد و گفت: «اعلی حضرتا، این بی خبران درباره ی "عیسی" سخن عجیبی می گویند، چون مهاجرین به نزد نجاشی آمدند، رو به ایشان کرده و گفت: شما درباره ی عیسی بن مریم چه می گویید؟ جعفر بن ابی‌طالب گفت: «...ما معتقدیم که حضرت عیسی بنده و پیامبر الهی است که به مریم بتول داده شده است.[7] نجاشی گفت: «به خدا سخنی که تو درباره ی عیسی گفتی با حقیقت فاصله ندارد.» پس به مهاجرین گفت: شما با خیالی آسوده به هر جای حبشه که می خواهید بروید و بدانید که در امان ما هستید.(8)

  8. بازگشت مهاجران • مهاجرین در حبشه بودند، تا این که رسول خدا(ص) "عمرو بن امیه صخری" را درباره ی بازگشت با نامه ای به سوی نجاشی فرستاد و نجاشی پس از رسیدن نامه ی حضرت جمعی از آنها را در دو کشتی جای داده و به وطن خویش فرستاد. مهاجرین پس از فتح خیبر به مدینه رسیدند و چون چشم رسول خدا(ص) به جعفر بن ابی‌طالب افتاد، او را در بر گرفت و میان دیدگانش را بوسیده و فرمود: «نمی دانم از فتح خیبر یا از ورود جعفر شاد باشم.[9]

  9. منابع • [1] . لو خرجتم الی ارض الحبشه، فانّ بها ملكاً لا یظلم عنده احد و هی ارض صدق، حتّی یجعل الله لكم فرجا ممّا انتم فیه ـ «سیره ابن هشام»، ج 1 / 321؛ «تاریخ طبری» ج 2/ 70. • [2] . ابن هشام، سیره رسول الله، ص151. • [3] . ابن اثیر این دو نفر نماینده را عمروبن عاص و عبدالله بن ابی امیه ذکر می‌کند. ابن اثیر، پیشین، ج1، ص87. • [4] . ابن هشام، السیره النبویه، صص205ـ206. • [5] . ابن اثیر، پیشین، ج1، صص88ـ89، ر.ک به ابن هشام، السیره النبویه، صص207ـ208. • [6] . ابن هشام، پیشین، ص209، محمد بن اسحاق، پیشین، ص215. • [7] . ابن اثیر، پیشین، ج1، ص89، ابن هشام، السیره النبویه، ج1، ص210. • [8] . ابن هشام، پیشین، ج1، ص210. • [9] . همان، ج2، صص243ـ 244.

More Related