91 likes | 414 Views
تصميم گيري چند منظوره (MODM). چون اغلب اهداف ( ها )در تضاد با يكديگر هستند عملا بهينه كردن كليه اهداف غير ممكن است ، لذا فقط به نقطه مدينه فاضله يا مي انديشيم .
E N D
تصميم گيري چند منظوره(MODM) • چون اغلب اهداف ( ها )در تضاد با يكديگر هستند عملا بهينه كردن كليه اهداف غير ممكن است ، لذا فقط به نقطه مدينه فاضله يا مي انديشيم . • به دليل تعارض در اهدافغالبا از مقامات تصميم گيرDM)) كمك مي گيريم . بر اساس نوع مشاركت DM مدلهاي MODM به چند دسته تقسيم مي شوند : طبقه بندي مدلهاي MODM • بدون اطلاعات No information • اطلاعات قبل از حل مدل A Prior
= ضريب اهميت هدف j ( مجموع ها بايد برابر واحد باشد ) . - در صورتي كه اهداف از مقياس هاي مختلف باشد بايد عبارت داخل كروشه بي بعد شود ( مثلا با تقسيم كردن بر . - مقدار توان P هر چه بزرگتر باشد ارزش بيشتري به تفاضل ها قائل شده ايم . معمولترين توان 2 اقليدسي است گر چه سه مقدار 1، 2 و كاربرد دارد . ¥ ( ) * f X j j حالت اول – بدون اطلاعات سعي ميكينم نقطه اي را پيدا كنيم كه براساس نوع سنجش ما كمترين فاصله را تا Utopia داشته باشد . گام اول - ابتدا K مسئله يك هدفه حل مي شود گام دوم ـ حل مدل تلفيقي
حالت دوم – اطلاعات قبل از تصميم گيري • در اين حالت مي توان به دو روش زير اشاره كرد : • Utility function ( تابع مطلوبيت ) • Goal Programming ( برنامه ريزي آرماني ) • در روش اول اطلاعات اخذ شده از تصميم گير مربوط به تبادل بين اهداف بوده كه به تشكيل تابع مطلوبيت منجرمي شود. • در برنامه ريزي آرماني ، هدف بهينه كردن يك مسئله با K هدف ، m قيد و n متغير تصميم ، ميباشد: دربرنامه ريزي آرماني يك مقصد يا هدف يا آرمان تعريف كرده و تلاش مي كنيم كه انحراف از اهداف را به نوعي حداقل كنيم
در اين روش و لذا بررسي دوره اي صورت گرفته پس ار بهينه شدن يك هدف دنبال اهداف ديگر مي رويم . هدف اول هرگز قرباني هدف دوم نمي شود . مدلهاي GP به صورت هاي زير شناخته شده اند • 1- برنامه ريزي آرماني اولويت دار Preemptive G. P . . • 2- برنامه ريزي آرماني وزني
حد پايين حد بالا كه در آن : به ترتيب انحراف منفي در حد پايين و حد بالا و به ترتيب انحراف مثبت در حد پايين و حد بالا است 3- برنامه ريزي آرماني داراي حدود (interval ) توجه : اولين گام در برنامه ريزي آرماني اين است كه همه نا معادلات را به معادله تبديل كنيم . از آنجا كه به طور ضمني در نامعادلات است ، بنا بر اين در محدوديت ها وارد نمي شود . در صورتي كه يك معادله ( تساوي) داشته باشيم آنگاه مربوطه بايد حداقل شود ( يعني چه مازاد و چه كمبود بايد حداقل شود ) .
مثال : توليد كننده اي در نظر دارد كه حداقل بهره وري 2500 واحد داشته باشد ، حداقل توليد از محصول يكم 100 واحد باشد و از محصول دوم حداكثر 50 واحد توليد كند . • ضريب بهره وري برابر 60 و ضريب بهره وريبرابر 30 است
قيد رتبه اول قيد رتبه دوم قيودات رتبه سوم قيودات رتبه چهارم تابع هدف • حالا تصور كنيد كه تصميم گير اولويت در ارضاء اهداف دارد . داده هاي جديد عبارتند از : • توليد هر واحد از محصول اول و دوم نياز به يك واحد زماني كار دارند . • ظرفيت توليدي در مقطع زماني 15 واحد است . • رتبه بندي اهداف به شرح زير است . رتبه اول : از بي استفاده ماندن ظرفيت توليد اجتناب شود ( هيچ ماشيني در 15ساعت كاري بدون استفاده نماند ) . رتبه دوم : بهره وري از 2500 واحد كمتر نباشد . رتبه سوم : هر چه مي تواند توليد محصول اول و دوم به مرز 100 و 50 واحد مقصود نزديكتر شود. رتبه چهارم : زمان اضافه كاري حداقل شود .