1 / 46

بسم اللّه الرحمن الرحیم

بسم اللّه الرحمن الرحیم. مسئله ی امامت و غدیر از دیدگاه اهل تشیّع و تسنّن. به کوشش : سرکار خانوم طیبه شارعی. استاد ِ مربوطه : دکتر مجتبوی دانشگاه فرهنگیان شهید بهشتی بهار 93. فهرست عنوان و صفحه

Download Presentation

بسم اللّه الرحمن الرحیم

An Image/Link below is provided (as is) to download presentation Download Policy: Content on the Website is provided to you AS IS for your information and personal use and may not be sold / licensed / shared on other websites without getting consent from its author. Content is provided to you AS IS for your information and personal use only. Download presentation by click this link. While downloading, if for some reason you are not able to download a presentation, the publisher may have deleted the file from their server. During download, if you can't get a presentation, the file might be deleted by the publisher.

E N D

Presentation Transcript


  1. بسم اللّه الرحمن الرحیم مسئله ی امامت و غدیر از دیدگاه اهل تشیّع و تسنّن به کوشش : سرکار خانوم طیبه شارعی استاد ِ مربوطه : دکتر مجتبوی دانشگاه فرهنگیان شهید بهشتی بهار 93

  2. فهرست عنوان و صفحه مقدمه-امامت و غدیر------------3 چند سؤال پیرامون غدیر---------33 نتایج اختلاف اهل سنت و شیعیان-----4 دلایل اهل سنّت-------------34 امامت بلافصل حضرت علی (ع)------5 غدیر از زبان اهل سنت---------36 تفسیر آیه 67 سوره ی مائده----------6 تفکر طرفداران مکتب خلفا--------36 تفسیر آیه ی ولایت--------------9 تفکر طرفداران مکتب اهل بیت-----37 مفاد و هدف آیه ی ولایت----------11 چرا باید علی (ع) را خلیفه بنامیم؟------39 واقعه ی غدیر از دیدگاه مفسران-------26 راویان غدیر----------------43 تحقیق لغوی واقعه ی غدیر----------29 منابع-------------------46

  3. امامت و غدیر مسئله امامت،یکی از مهمترین مسائل اختلافی بین اهل ‌سنت و اهل ‌تشیع می‌باشد که هر کدام از این دو فرقه دلایلی برای اثبات ادعای خود دارند و مسأله خلافت حضرت علی(ع) از مهمترین ثمرات این اختلاف است که اهل‌ تشیع از حدیث غدیر بر امامت حضرت علی استدلال می‌گیرند،اما اهل ‌سنت آن را به عنوان تأکید محبت صحابه با حضرت علی می‌دانند. نزد اهل ‌تشیع،امامت یکی از اصول دین بشمار می‌آید و بدون اعتقاد به امامت،ایمان را ناقص می‌دانند.اصول دین نزد آنان پنج چیز است: 1-توحید 2-عدل 3-نبوت 4-امامت 5-معاد [ تحفة العوام المقبول ص 18] درحالی که از نظر جمهور اهل ‌سنت و جماعت،امامت جزء عقاید نیست،بلکه حکمی‌ مهم،از احکام شریعت می‌باشد.از نظر اهل ‌سنت برای به اجرا درآوردن شریعت اسلامی،یکی از وظایف عامه مسلمین این است که از میان خود،فردی را که اهلیت،صلاحیت و سایر شرایط رهبری را داشته باشد به عنوان رئیس و سرپرست انتخاب کنند تا وی احکام و قوانین شریعت را بطور فراگیر در جامعه پیاده نماید.

  4. نتایج این اختلاف 1-نزد اهل‌سنت،شخصی که دارای صلاحیت لازم باشد،از طرف عموم مسلمانان به عنوان امام تعیین می‌شود،اما نزد اهل‌ تشیع تعیین امام بر خدا واجب است. ۲-نزد اهل ‌سنت،اهلیت و صلاحیت برای امام ضروری است اما عصمت لازم نیست!اما نزد اهل ‌تشیع امام باید معصوم باشد. ۳-از دیدگاه اهل‌سنت،امام باید در جامعه ظاهر باشد تا مردم برای رفع مشکلات خود به وی مراجعه کنند،اما نزد اهل ‌تشیع امام می‌تواند از دید مردم مخفی باشد. ۴-نزد اهل‌سنت،امام باید دارای قدرت و حکومت باشد،اما نزد اهل‌تشیع داشتن حکومت و اقتدار برای امام الزامی ‌نیست. ۵-اهل ‌سنت با وجود اعتراف به اهلیت و فضایل حضرت علی رضی‌الله ‌عنه ایشان را خلیفه بلافصل رسول‌الله صلی‌الله‌علیه ‌وسلم نمی‌دانند و معتقدند که در رتبه چهارم خلفای راشدین قرار دارد،اما اهل ‌تشیع قائل به بلافصل بودن خلافت حضرت علی رضی‌الله‌عنه می‌باشند. ۶- اهل ‌سنت بیعت تمام صحابه و تابعین را که با خلفای ثلاثه (ابوبکر،عمر،عثمان،رضی ‌الله‌عنهم اجمعین) صورت گرفته است،صحیح و برحق می‌دانند،اما اهل‌ تشیع این بیعت را نوعی غصب و بیعت کنندگان (صحابه) را غاصب می‌دانند.( العیاذ بالله)

  5. امامت بلا فصل حضرت علی رضی‌الله‌عنه نکته قابل ذکر در این موضوع این است که آیا رسول‌الله (صلی ‌الله ‌علیه ‌وسلم) حضرت علی رضی‌الله ‌عنه را خلیفه و جانشین خودشان معرفی کردند و حضرت علی خلیفه بلا فصل محسوب می‌شود‌؟ برای اثبات این موضوع،اهل‌تشیع مهمترین آیه‌ای که از آن استدلال می‌گیرند،آیه 67 سوره مائده می‌باشد: « یا أیها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس إن الله لایهدی القوم الکافرین» درمورد تفسیر این آیه در تفاسیر اهل‌ تشیع آمده که این آیه قبل از خطبه غدیرخم نازل شده است.   همچنین در این تفاسیر آمده است که آن حضرت صلی ‌الله ‌علیه ‌و سلم بنابر دلایلی،از ابلاغ امامت حضرت علی هراس داشتند تا اینکه این آیه نازل شد و به آن حضرت دستور داده شد که امامت حضرت علی رضی‌ الله ‌عنه را در بین مردم اعلام نماید.لذا آن حضرت بعد از نزول این آیه در تاریخ 18 ذی‌ الحجه سال دهم هجری در محلی بنام غدیر خم امامت حضرت علی را اعلام کردند. [کشف الاسرار ص 164 حق الیقین ص 139]

  6. تفسیر آیه از دیدگاه اهل‌سنت اهل‌ سنت ضمن اینکه به همه فضایل حضرت علی و صلاحیت ایشان برای امامت و قیادت مسلمانان اعتراف دارند،هیچگاه دچار غلو نشده و صحابه و دیگر شخصیتهای دینی را در همان چارچوبی که قرآن و حدیث آنان را معرفی کرده،شناخته و معرفی می‌نمایند. توجه به نکات زیر،نادرست بودن اثبات امامت بلافصل حضرت علی رضی ‌الله‌ عنه را از این آیه واضح میکند: ۱-دراین آیه،نه ذکری از حضرت علی است و نه حرفی از امامت.بلکه بطور کلی به رسول اکرم صلی ‌الله‌ علیه ‌وسلم دستور داده شده که در تبلیغ احکام دین از هیچ کوششی دریغ نورزند و از تصدیق و تکذیب کفار،هراسی نداشته باشند زیرا هدایت و ضلالت در دست الله تعالی می‌باشد. ۲-اگر امامت بلافصل حضرت علی رضی ‌الله ‌عنه را پیامبر به امت رسانیده باشند،چگونه ممکن است امت بر آن حکم عمل نکند یا حداقل به هنگام اختلاف از آن حکم استدلال نشود؟درحالی که پس از وفات حضرت رسول اکرم صلی ‌الله ‌علیه ‌وسلم صحابه کرام در سقیفه بنی ‌ساعده گرد هم آمدند و دلایل مختلفی برای خلافت بیان کردند،اما هیچ یک از آنان نص عقیده امامت را مطرح نکرد و در دوران خلافت عمر و عثمان ‌عنهما نیز که با شورا صورت گرفت و خود حضرت علی نیز از اعضای آن بود هیچگاه ذکری از نص امامت به میان نیامد؟! لذا این ادعا،ادعای محض و بدون دلیلی است که هیچکدام از صحابه و اهل‌بیت،نه قایل به آن بودند و نه ناقل آن.

  7. ۳-از روایاتی که علامه ابن ‌جریر طبری،امام ثعالبی،امام فخرالدین رازی،علامه قرطبی، علامه آلوسی و جمهور مفسرین از حضرت عبدالله بن ‌شفیق،حضرت عائشه و عبدالله بن‌عباس رضی ‌الله ‌عنهم ذکر کرده‌اند،معلوم می‌شود که این آیه مدتها قبل از حجة الوداع نازل شده است. اکثر مفسرین این آیه را مدنی گفته‌اند. علامه قرطبی می‌نویسد:دلیل مدنی بودن این آیه،روایتی است که امام مسلم در صحیح خود از حضرت عائشه نقل می‌کند،حضرت عائشه می‌فرماید: پس از آمدن به مدینه آن حضرت در یکی از شبها فرمودند:کاش یکی از اصحاب نگهبانی می‌داد.حضرت عائشه رضی‌الله‌ عنها می‌فرماید:دراین هنگام صدای شمشیرها را شنیدم.رسول اکرم صلی ‌الله‌ علیه ‌وسلم پرسیدند: شما که هستید؟ پاسخ دادند سعد و حذیفه هستیم و برای نگهبانی از شما آمده‌ایم.رسول‌الله صلی ‌الله ‌علیه ‌وسلم به خواب رفتند به طوری که صدای خواب ایشان شنیده می‌شد.در همین زمان آیه «یا أیها الرسول بلغ ما انزل الیک...» نازل شد. آن حضرت صلی ‌الله ‌علیه ‌وسلم سر از خیمه پوستی بیرون آورده فرمودند:ای مردم!برگردید زیرا الله تعالی مرا حفاظت می‌کند.[تفسیر قرطبی6/244]    علامه آلوسی بعد از بحث طولانی در مورد خطبه غدیرخم در خاتمه می‌نویسد:از روایاتی که دلالت بر شأن نزول این آیه می‌کند (بالفرض صحت آن روایات) فقط، فضیلت حضرت علی رضی‌الله‌عنه ثابت می‌شود که حضرت علی محبوب مومنین است و ما (اهل‌سنت) هرگز منکر فضیلت ایشان نیستیم و بلکه هرکس فضیلت حضرت علی و محبوبیت ایشان را انکار کند او را ملعون میدانیم. [روح المعانی 6/197]

  8. ۴-در مورد تفسیر «والله یعصمک من الناس ان الله لایهدی القوم الکافرین» علامه فخرالدین رازی می‌فرماید:در مورد این آیه بهترهمین است که بر حفاظت از مکر و فریب یهودیان و مسیحیان حمل کرده شود،زیرا در آیات قبلی و بعدی،مخاطب قرآن،یهودیان و مسیحیان است. لذا توجیه آیه به مواردی که آن را از سیاق و سباق منفک و منقطع گرداند،ممتنع به نظر می‌رسد.[تفسیر کبیر 12/50] خلاصه اینکه،با توجه به الفاظ،ترجمه،سباق و سیاق و روایات شأن نزول آیه،ثابت نمودن عقیده امامت بلافصل حضرت علی رضی‌الله‌عنه از این آیه،نوعی تحریف معنوی در قرآن کریم تلقی می‌شود. حال بعد از بررسی مختصر آیه‌ای که برخلافت بلافصل حضرت علی رضی‌الله‌عنه از آن استدلال گرفته شده،احادیث و روایاتی که بر این موضوع حمل کرده شده را نقل و مورد بررسی قرار می‌دهیم. از مهمترین و بارزترین روایاتی که در این موضوع استدلال گرفته شده حدیث غدیرخم است که بنام «حدیث موالات» نیز یاد می‌شود. در این مقاله مختصر،آیه ولایت را از لحاظ سند،الفاظ، معانی، شأن ورود و تشریح آن در پرتو دیگر احادیث و کلام محدثین و مؤرخین مورد بررسی قرار می‌دهیم.

  9. تفسیر آیه ولایت سوره مائده به اتفّاق جزء سوره های مدنیه است.سیوطی در الإتقان( الإتقان، جلد ۱،صفحه ۱۹) و الدرّ المنثور(الدرّ المنثور، جلد ۲، صفحه ۲۵۳) از ابی عبید از محمد بن کعب نقل کرده که سوره مائده در حجّة الوداع ما بین مکه و مدینه نازل شد،و جایی دیگر در الإتقان(الإتقان، جلد ۱، صفحه ۲۸)و الدر المنثور از ترمذی،حاکم،احمد و ابی عبیده در فضائل و نحاس در ناسخ و نسائی،ابن منذر،ابن مردویه و بیهقی در سنن از عایشه نقل کرده‌اند که آخرین سوره‌ای که نازل شده سوره مائده است و از احمد،ترمذی،حاکم،ابن مردویه و بیهقی از عبدالله بن عمر نقل کرده‌اند که آخرین سوره‌ای که نازل شده سوره مائده و فتح است ( مقصود از سوره فتح (إنّا فَتَحْنا) که سوره فتح کبری نامیده شده نیست،بلکه مقصود سوره (إذا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَ الفَتْح) است که به سوره فتح صغری موسوم است. و در الدّر المنثور از ابی عبیده از ضمره و عطیه روایت کرده که هر دو گفتند که پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: آخر قرآن از جهت نزول، مائده است و از ابی میسره نیز همین مضمون را نقل کرده است.مکان و زمان و شأن نزول آیه بنا به نقل کثیری از علماء «اسباب النزول» و مفسّرین،این آیه کریمه در غدیر خم در روز هجدهم ذى الحجّة در شأن امیر المؤمنین علی (علیه السلام) نازل شده است. از جمله واحدی در «اسباب النزول» ( اسباب النزول، ‌صفحه ۱۵۰) به سند خویش از ابی سعید خدری روایت کرده است که گفت: این آیه (یَا أیَّها الرَّسُولُ ...) روز غدیر خم در شأن علی بن ابی طالب علیه‌السّلام نازل شد.

  10. سیوطی در جلد دوم الدرّ المنثور صفحه ۲۸۹ از ابن ابی حاتم،ابن مردویه و ابن عساکر از ابی سعید آنچه را واحدی از او روایت کرده است و از ابن مردویه از ابن مسعود نقل کرده است که گفت: ما در عهد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) این آیه را به این نحو قرائت می‌کردیم: یا ایَّها الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أنْزِلَ إلَیکَ مِنْ رَبِّکَ انّ عَلیاً مَولى المُؤمِنینَ وَ إنْ لَمْ تَفْعَل ... و در الغدیر از سی نفر از علما و بزرگان محدّثان اهل سنّت نقل کرده است که همه در کتاب‌های خود نزول آیه را در غدیر خم در تبلیغ ولایت علی(علیه السلام)روایت نموده‌اند.

  11. مفاد و هدف آیه هر کس آنچه را به آن اشاره شد،یعنی مکان و زمان نزول سوره مائده و آیه کریمه و واقعه تاریخی و متواتر غدیر خم و ابلاغ ولایت علی(علیه السلام) با آن اهمیت و تأکید و تشریفات فراموش‌ نشدنی را ملاحظه کند و در مضمون آیه و جمله‌های آن دقت نماید تصدیق خواهد کرد که آنچه به نزول آن در این آیه اشاره شده غیر از ولایت علی(علیه السلام) چیز دیگری نبوده و موضوع دیگری که نزول چنین آیه‌ ای با این تأکید و تهدید در مورد آن مناسب باشد در سال حجة الوداع و در غدیر خم در ۱۸ ذى الحجة در بین نبوده است و با قطع نظر از گفته‌های مفسرّان معلوم می‌شود که پیغمبر صلی‌الله علیه و آله و سلّم به تبلیغ امری مهم و بزرگ مأموریت یافته که از ارکان مهم دعوت آن حضرت بوده است و در سال حجة الوداع قرب ارتحال پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) غیر از امر خلافت و ولایت،موضوعی که این همه تأکید نسبت به آن مناسب باشد پیدا نخواهیم کرد. اگر نزول آیه در آغاز بعثت و پیش از هجرت یا اوایل آن بود که دشمنان پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) در نهایت کوشش و قدرت ظاهری با آن حضرت به مبارزه برخاسته بودند و تمام یا اکثر احکام تبلیغ نشده بود جا داشت کسی بگوید این آیه راجع به اصل دعوت و رسالت و قیام به امر نبوّت و یا ابلاغ احکام عمده و مهم دین است.

  12. اما در سال حجّة الوداع که احکام تبلیغ شده و پیغمبر با کمال استقامت و شجاعت همه وظایف رسالت را به انجام رسانده و رسم بت‌ پرستی و شرک را از بین برده و در تمام شبه جزیره عربستان بت‌ها را سرنگون کرده و در هم شکسته و زمینه فتوحات آینده را برای دین خدا فراهم ساخته و نیرومندترین دشمنان آن حضرت در برابر احکام و قوانین اسلام تسلیم شده و اسلحه بر زمین گذاشته‌ اند و توحید و پرستش خدای یگانه همه‌جا رایج و نماز،روزه،حج،جهاد،زکات،سایر فرایض و واجبات،محرّمات و حدود،تبلیغ و اجرا شده و مسلمین در خطرناک ‌ترین جنگ‌ها شرکت کرده و جان و مال خود را نثار راه اطاعت از خدا و پیغمبر نموده بودند غیر از امر ولایت و خلافت، موضوعی نمانده بود که پیغمبر مأمور به تبلیغ آن شود و اهمیت آن به ‌قدری باشد که عدم تبلیغ و نرساندن آن به مردم مساوی با عدم تبلیغ تمام احکام باشد. از جمله (وَ إنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه) استفاده می‌شود که به استثنای موردی که این آیه بدان اشاره دارد پیغمبر کل رسالت خدا را تبلیغ کرده و (ما) ی موصول اشاره به موردی خاص است و اگر ولایت بر عموم ما انزل الیه داشته باشد،معنایش بی ‌لطافت و دور از منطق معجز بیان قرآن خواهد شد،زیرا بنابراین،مفاد آیه این می‌شود که بلّغ رسالتک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته و حاصل اینکه سیاق این جمله دلیل بر این است که آیه در پایان ابلاغ رسالات الهی نازل شده و مربوط به موضوع ویژه‌ای است و از جمله «وَ اللّهُ یعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ» استفاده می‌شود موضوعی که آن حضرت مأمور به تبلیغ آن شده موضوعی بوده که تبلیغ آن معرض کارشکنی‌ها،مخالفت مردم مغرض و تحریکات و سوء قصد به جان گرامی و نفس نفیس آن حضرت بوده است و بدیهی است که در آن‌وقت موضوعی که معرض مخالفت و بروز سوء نیت منافقان و منحرفان باشد غیر از مسأله خلافت چیز دیگری نبوده است.

  13. در قسمت بعدی آیه،از کامل شدن دین و تمام شدن نعمت سخن به میان آمده است.منظور از نعمت در این قسمت آیه،نمی‌تواند نعمتهای مادی باشد؛چرا که نعمتهای مادی هنوز هم جاری هستند و چیزی نیستند که تمام بشوند و هر روز و هر لحظه،از جانب خداوند،بر مخلوقات نازل می‌شوند و نمی‌توان در باره آنها کلمه تمام کردن نعمت از جانب خداوند را به کار برد. پس نعمتی دیگر (و به مراتب بالاتر و مهمتر از نعمتهای مادی) مورد نظر آیه است.بر طبق واقعه غدیر،همانا آن نعمت،چیزی جز نعمت ولایت و امامت نیست.خداوند نیز در قرآن نعمت رسالت و نعمت امامت را به عنوان برترین نعمتهای خویش ستوده و اصطلاح منت (نعمت سنگین و طاقت فرسا که حمل و هضم آن دشوار است) را برای آن دو نعمت به کار برده است. "لقد مَنّ الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم، همانا خدا بر مؤمنین نعمتی سنگین عطا نمود آن هنگام که از بین آنان رسولی را مبعوث کرد.” "و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین، ما اراده کردیم که بر آنانی که در زمین ضعیف شمرده شدند، نعمتی سنگین بدهیم و آنان را امام قرار دهیم و وارثان زمین." و در نهایت اینکه زحمات تمام پیامبران پیش از اسلام و زحمات 23 ساله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر به بار نشست و حجت خداوند بر انسان تمام شد.

  14. از لحاظ روایی نیز ذکر این نکته ضروری است که در طول تاریخ اسلام،کمتر واقعه‌ای سندی به محکمی سند غدیر دارد.مسعود ابن ناصر سجستانی در کتاب ولایتکده که 17 جلد است این حدیث را از 120 نفر نقل کرده است.محمد ابن جریر طبری در کتاب رد علی الخرقوضیه از 75 طریق،ابن عقده در کتاب ولایت،حدیث را از 125 راوی بیان داشته است. از ابوالمعالی جونی نقل است که او بیان داشته است: "در بغداد در دکان صحاف،کتابی دیدم که روایت غدیر را در آن جمع آوری کرده بود و بر پشتش نوشته شده بود: «جلد 28 از طرق حدیث من کنت مولاه».” سید مرتضی نیز در کتاب شافی بیان داشته است که "ما هیچ فرقه‌ای از فرق اسلامی را ندیده‌ایم که منکر اصل حدیث غدیر باشد." و در نهایت کتاب ارزشمند الغدیر تألیف علامه امینی،جامع‌ترین دائرة المعارف برای اسناد روایت غدیر می‌باشد. پس بر ماست بزرگداشت این عید بزرگ.در روایتی در صحیح مسلم به نقل از طارق بن شهاب آمده است:جمعی از یهود به خلیفه دوم گفتند:اگر بر ما قوم یهود چنین آیه‌ای نازل می‌شد (الیوم اکملت لکم دینکم و اتتمت علیکم نعمتی) و ما می ‌دانستیم که در چه روزی نازل شده است،حتمأ آن روز را عید قرار می‌دادیم.

  15. در رابطه با قضیه ‌ی غدیر خم هر سال در اواسط ماه ذی‌الحجه مسائل فراوانی نوشته و گفته می‌شود و چون این قضیه تا به حال فقط از دیدگاه اهل تشیع مطرح و بیان گردیده است همواره برای گروهی از عوام اهل سنت (حتی خواص فاقد مطالعه) ابهاماتی ایجاد و سؤالاتی در پی داشته است بر این اساس لازم دانستم تحقیق مبتنی بر نظر برخی از علماء و نویسندگان اهل سنت را در این بابف تحریر و در اختیار خوانندگان قرار دهم. منابع مربوط به چنین قضیه‌ای منحصر به کتاب‌های حدیث و تاریخ می‌باشد زیرا چنان که محرز و مسلم است نه در قرآن ذکری از آن رفته و نه پای شاهد عینی و علم غیب در میان است لذا متفکران اهل سنت با استفاده از دو منبع فوق قضیه ‌ی غدیر خم را چنین تحلیل کرده‌اند:حضرت رسول اکرم (ص) در سال دهم هجری قبل از عزیمت به مکه به قصد حجةالوداع و به روایات کتب تاریخ در ماه رمضان مصادف با فصل بهار،علی‌ابن ابی‌طالب (رض) را به مأموریتی به یمن فرستاد و اینک آراء و نظریات مؤرخین،مفسرین،محدثین و شارحان کتب حدیث درباره‌ ی این مأموریت و پیامدهای آن،که در بعضی موارد مختلف ولی در اصل مطلب اتفاق نظر دارند. تاریخ ‌نویس معروف ابن هشام در کتاب سیره‌ی خود چنین نگاشته است: رسول خدا (ص)علی ‌ابن ‌ابی ‌طالب ‌(رض) را به «نجران» (یکی از شهرهای یمن) فرستاد تا زکات و جزیه‌ ی نصارای آن شهر را جمع‌آوری کرده و به نزد رسول خدا(ص) بیاورد.

  16. زمان بازگشت علی (ع) از آنجا مصادف بود با عزیمت آن حضرت به مکه (برای حج)،از این رو علی (ع) نیز احرام بسته و برای دیدار رسول خدا (ص) پیش از همراهان خود به مکه آمد و آن حضرت را در حال احرام ملاقات کرد.این مورخ در ادامه می‌افزاید:هنگامی که علی‌(ع) از همراهان خود جدا شد مردی را به عنوان امیر بر آنها بگمارد.آن مرد پس از رفتن علی،به هر یک از لشکریان یک دست لباس از پارچه‌ای که به همراه خود آورده بودند داد و چون به نزدیکی مکه رسیدند علی برای استقبال از آنها از مکه بیرون آمد و مشاهده کرد که لباس‌ها را پوشیده‌اند از این جریان ناراحت شده و خطاب به آن امیر گفت:وای بر تو این چه کاری است که کرده‌ای؟آن مرد پاسخ داد:خواستم هنگام ورود به مکه لباس نو و زیبا بر تن داشته باشند. علی گفت: وای بر تو! پیش از آن که به نزد رسول خدا(ص) برویم لباس‌ها را از تنشان بیرون بیاور!بدین ترتیب علی لباس‌ها را از آنها پس گرفت و به میان پارچه‌ها بازگرداند.این ماجرا سبب شد که لشکریان،از علی‌ابن‌ابی‌طالب به رسول خدا(ص) شکایت کنند. ابن اسحق از ابو سعید خدری روایت کرده است:چون مردم شکایت از علی ‌بن ‌ابی ‌طالب را پیش از رسول خدا بردند،آن حضرت از میان ما برخواسته،خطبه‌ای ایراد فرمود (و به تعبیر امروزی به ایراد سخنرانی پرداخت) و از جمله شنیدم که فرمود: ای مردم از علی شکایت نکنید چرا که او درباره‌ی خدا (یا فرمود در راه خدا) سخت ‌تر از آن است که کسی بتواند از او شاکی باشد. (یعنی کار او درست بوده و او کاری انجام نمی‌دهد که شکایت برانگیز باشد)

  17. ابن هشام موضوع را بیش از این دنبال نکرده و ننوشته است که رسول اکرم (ص) این سخنرانی را به دفاع از علی در چه محلی ایراد فرمود و آنچه معلوم است این که این جریان بعد از اتمام مراسم حج بوده است،ولی با توجه به مجموع روایات وارده راجع به جریان علی و لشکریانش چنین پیداست که بیانات رسول گرامی(ص) در محلی به نام «غدیر خم» بوقوع پیوسته است. ابن خلدون با اشاره‌ی مختصر به مأموریت علی ‌(ع) برای جمع‌آوری صدقات و جزیه ‌ی مردم نجران و بازگشت و پیوستنش به رسول خدا (ص) در حجۀالوداع،از کنار قضیه گذشته و توضیح بیشتری نمی‌دهد. محمدرضا مسئول پیشین کتابخانه‌ی الازهر در کتاب «محمد رسول ‌الله» می‌نویسد:رسول خدا (ص) علی‌ابن ابی ‌طالب را همراه با سیصد نفر سواره نظام در ماه رمضان سال دهم هجری که مصادف با فصل بهار و دسامبر سال (631م) بود،در مأموریتی به یمن فرستاد. این مؤرخ در ادامه می‌افزاید:علی به میان آنان رفت و آنها را به اسلام دعوت کرد، ولی اسلام را نپذیرفتند و موضع گرفته،شروع به تیراندازی و سنگ ‌پراکنی به سوی ایشان نمودند و مردی از قبیله‌ی «مذحج» از جمع آنان بیرون آمده و مسلمین را به مبارزه طلبید.اسود بن خزاعی به مصاف او رفت و او را کشت و وسایلش را به غنیمت گرفت. سپس علی در برابر آنان صف‌آرایی کرده،پرچم را به دست مسعود بن سنان سپرد و در جنگی که در میان آنان در گرفت بیست مرد از آنان را کشت و بعد از آن متفرق شده و شکست خوردند.

  18. علی مدت زمانی از تعقیب آنان خودداری کرد و بعد آنها را به اسلام دعوت نمود که این بار به سرعت اسلام را پذیرفتند و دسته‌ای از رؤسا و بزرگانشان،بر دین اسلام باعلی بیعت کردند. سرانجام علی ‌(رض) غنایم جنگی را جمع‌آوری،و به پنج قسمت تقسیم نمود و بر یکی از آنها نوشت:«سهم خدا» و برای تعیین خمس،قرعه انداخت و با اولین قرعه‌کشی سهم خدا )خمس) مشخص شد و بقیه غنیمت را در میان لشکریان تقسیم نمود و سپس به مکه برگشت و در آنجا رسول خدا را که برای حج آمده بود ملاقات کرد.در کتاب صحیح بخاری زیر عنوان (فرستادن علی ابن ابی طالب (ع) و خالد بن ولید (به یمن قبل از حجة الوداع دو روایت به شرح زیر آمده است: روایت اول:از ابو اسحق روایت شده:از «براء» شنیدم که گفت:رسول خدا(ص) مرا با خالد بن ولید به یمن فرستاد و سپس علی را به جای خالد مأمور ساخت و به او فرمود: به همراهان خالد بگو؛هر کدام از آنان مایل است با شما بماند و هر کس مایل به همراهی تو نیست به مدینه برگردد، براء گفته من جزو کسانی بودم که با علی ماندم و در این جنگ چنین اوقیه (واحدی در وزن برای 5/7 مثقال) طلا نصیب من شد. روایت دوم که بعد از همین روایت آمده است: «بُرَیده می‌گوید: رسول خدا(ص) علی را به سوی خالد فرستاد تا خمس غنایم را از او دریافت کند، من نسبت به علی (به خاطر سهمی که به خود اختصاص داده بود) کینه در دل داشتم،لذا به خالد گفتم: نمی‌بینی علی چکار کرده است؟ وقتی به خدمت رسول خدا رسیدیم ماجرا را برایش باز گفتم. رسول خدا فرمود: ای بُرَیده آیا از علی متنفر هستی؟عرض کردم: بله.فرمود علی را به خاطر آنچه می‌گویی مبغوض مدار! زیرا بیشتر از آنچه به خود اختصاص داده،از غنایم به او تعلق می‌گیرد.

  19. علامه عینی شارح حدیث صحیح بخاری نوشته است:در روایت دیگری آمده که بُرَیده گفت: بعد از این فرموده‌ی حضرت رسول (ص) آن چنان قانع شدم که هیچ احدی پیش من،محبوب‌تر از علی نبود.شارح نامبرده به جای این فرموده دو روایت دیگر از رسول خدا نقل می‌کند که در جواب شکایت بُرَیده ایراد فرمود:یکی این که حضر در جواب بُرَیده فرمود:«لاتقع فی علی فانه منی و انا منه» از علی بدگویی نکن زیرا او از من و من از او هستم. روایت دیگر این که فرمود: «من کنت ولیه فعلی ولیه» کسی که من را دوست خود می‌پندارد علی را نیز باید دوست خود بداند. ابن کثیر در تاریخ «البدایة و النهایة» روایات متعددی در رابطه با این جریان ذکر کرده که برخی را صحیح و برخی را (غریب یا ضعیف و...) دانسته است،اما از مجموع روایات میتوان لب مطلب مورد بحث را بیرون کشید. این مورخ بزرگ قبل از اینکه به ذکر روایات بپردازد در مقدمه‌ای مختصر می‌گوید:رسول خدا (ص) در خطبه‌ای که در غدیر (استخر) خم،نزدیک جُحفه واقع در میان مکه و مدینه، ایراد فرمود،به تبرئه ‌ی علی پرداخت،زیرا برخی از کسانی که در سرزمین یمن با او بودند، وی را در تقسیم غنایم (ستمکار و از روی بخل‌ورزی و حسادت) به بی‌عدالتی متهم کردند؛در حالی که حق با علی بود و حضرت در روز یکشنبه،هیجدهم ماه ذی‌الحجة‌ سخنرانی مهمی ایراد و مسائل فراوانی از جمله فضیلت،امانت‌ داری و عدل علی و نزدیکی او به خودش را بیان فرمود و بدین وسیله گمان‌های فراوانی را که در دل بسیاری از مردم جای گرفته بود برطرف کرد.

  20. شایان ذکر است که دو روایت از روایاتی که این مورخ آورده است همان دو روایاتی است که پیشتر از سیره‌ی ابن هشام نقل شد. در روایتی دیگر از ابن عباس نقل می‌کند که بُرَیده گفت:با علی برای جهاد به یمن رفتم و در این سفر جفایی از علی مشاهده کردم؛لذا زمانی که به خدمت رسول خدا بازگشتم بحث علی را به میان کشیده و عیب او را بیان کردم.متوجه شدم که چهره‌ی رسول خدا(ص) دگرگون شده و فرمود:ای بُرَیده مگر من برای مسلمانان از خودشان سزاوارتر نیستم؟ گفتم چرا ای رسول خدا(ص)!سپس گفت: پ«من کنت مولاه فعلی مولاه» هر که مرا دوست می‌پندارد، پباید علی را هم دوست بدارد. در فرازی دیگر از براء ابن عازب نقل شده که:با رسول خدا (ص) از سفر حجة الوداع بر می‌گشتیم که حضرت در میانه‌ ی راه از مرکب،فرود آمد و فرمان داد،نماز بخوانند،بعد از ادای نماز دست علی را گرفت و فرمود آیا من برای مؤمنان از خودشان،سزاوارتر نیستم؟گفتند:چرا. فرمود:مگر من برای هر مسلمانی،از خود او بهتر نیستم؟گفتند چرا.سپس گفت:«فهذا ولی من انا مولا»پس این (علی) دوست و محبوب همه‌ ی کسانی است که مرا دوست خود می‌دانند. (اللهم وال من والاه و عاد من عاداه:خداوندا با کسانی که با او موالات و دوستی برقرار می‌کنند دوست باش و با کسانی که با او به دشمنی می‌پردازند دشمنی کن)

  21. عدی ابن ثابت از براء چنین نقل کرده است:در «حجةالوداع» با رسول خدا(ص) بودیم،هنگامی که به «غدیر خم» رسیدیم زیر دو درخت را برای رسول خدا (ص) تمیز کردند سپس دستور خواندن نماز صادر گردید رسول خدا علی را فراخواند،دست او را گرفت و در طرف راست خود ایستانید،بعد فرمود: آیا من برای هر فردی از خودش اولی و بهتر نیستم؟گفتند: چرا.گفت: (فإن هذا مولی من أنا مولاه، الله وال من والاه و عاد من عاداه)پس این شخص (اشاره به علی) دوست و محبوب هر کسی است که من دوست و محبوب او هستم. در پایان این روایت آمده است:هنگامی که عمر بن خطاب (رض) به علی رسید این تبرئه و رسیدن به مقام دوستی برای هر مسلمانی را به او شادباش و تبریک گفت.قابل ذکر است که برخی از راویان این روایت را ضعیف تلقی کرده‌اند. روایتی دیگر اینکه زید بن ارقم می‌گوید:با رسول خدا‌(ص) در منزلی پیاده شدیم که به آن «ودای خُم» -دره‌ی خُم- می‌گفتند.رسول خدا (ص) دستور برپایی نماز را داد و نماز را در گرمای نیمروز ادا نمود و بعد زیر سایه‌ای که با انداختن پارچه یا لباس بر روی درختی،ایجاد کرده بودند قرار گرفته و به سخنرانی پرداخت و فرمود:مگر چنین نیست که من برای هر مسلمانی از خود او سزاوارتر و بهتر هستم؟و تا آخر روایت… عایشه دختر سعد به نقل از پدرش روایت کرده که رسول خدا(ص) روز جُحفه (منطقه‌ای که غدیر خم در نزدیکی آن واقع است) در حالی که دست علی را گرفته بود،به سخنرانی پرداخت و فرمود: ای مردم می‌دانید که من دوست و یاور شما هستم،عرض کردند راست می‌گویی. سپس دست علی را بلند کرده و فرمود: «هذا ولیی و المودی عنی و إن الله موالی من والاه و معادی من عاداه»این شخص دوست من و ادا کننده از جانب من است و خداوند دوست و یاور کسانی است که او را دوست دارند و دشمن کسانی است که با او به دشمنی روی می‌آورند.

  22. امام ذهبی راجع به این روایت گفته:اول حدیث،متواتر است و یقین دارم که رسول خدا(ص) آن را بر زبان آورده است و اما بخش آخر که نقل کرده‌اند:«اللهم وال من والاه» تا آخر متواتر نیست با آن که سند آن قوی است.و قسم به خدا آیه‌ ی «الیوم اکملت لکم دینکم» جز در روز عرفه،چند روز پیش از ماجرای غدیر خم نازل شده است. شیخ ابن حجر هیتمی در کتاب «الصواعق المحرقة» متن روایت را چنین آورده است:الست اولی بکم من انفسکم (ثلاثا)؟ قالوا:بلی.ثم رفع ید علی و قال: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه، فأحب من أحبه و أبغض من إبغضه و انصر من نصره،و اخذل من خذله و أدر الحق معه حیث دار (آیا من بهتر و سزاوارتر از شما برای خودتان نیستم؟ (سه مرتبه این عبارت را تکرار نمود) سپس دست علی را بلند کرد و فرمود: هر کس من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست. پروردگارا یار و یاور کسانی باش که یار و یاور علی هستند و با کسانی که با علی دشمنی می‌ورزند دشمنی کن و کسانی که علی را دوست می‌دارند دوست بدار و کسانی را که نسبت به علی کینه و بغض در دل می‌گیرند مبغوض بدار و کسانی را که علی را یاری می‌دهند یاری بده و کسانی را که از یاری وی دست برمی‌دارند، رها کن و علی هر کجا باشد حق را همراه او کن) شیخ پس از این که نظر و برداشت برادران شیعه را از روایت نقل و حدیث را از نظر اخراج سند بیان می ‌نماید به نقد برداشت اهل تشیع پرداخته و آن را به دلایل زیر رد می نماید:

  23. اهل تشیع اتفاق نظر دارند بر این که حدیث مورد استناد برای امامت باید متواتر باشد،(حدیث متواتر، حدیثی است که در هر دوره جمعی آن را نقل کرده باشند که احتمال تبانی آنان برای جعل حدیث محال باشد)در حالی که جمعی از امامان حدیث از جمله او داود سجستانی، ابوحاتم الرازی و غیره این حدیث را نپذیرفته‌اند، پس چگونه، برای اثبات امامت علی به این حدیث استناد می‌نمایند در حالی که متواتر نیست؟ • کلمه‌ی «مولا» به معنی «امام» پیشوا و «خلیفه» جانشین،نه در لغت و نه در اصطلاح شرع نیامده است و باید آن را در این عبارت به معنی یاور و دوست گرفت.زیرا مولا دارای معانی متعددی است از جمله:(معتق) سید آزاد کننده،(عتیق) برده‌ی آزاد شده،(متصرف) تصرف‌ کننده (ناصر) و (محبوب) و نمی‌توان آنرا بر همه‌ی معانی حمل کرد چون بعضی از معناهای آن از جمله عتیق و معتق با هم متضاد هستند و نیز تعیین یکی از معانی بدون دلیل قابل قبول نیست و چون در دنباله‌ی روایت بحث از حب و بغض شده و در بعضی روایات «من کنت ولیه...» که ولی به معنی دوست است آمده باید مولا را به معنی دوست و یاور گرفت.(خاصه این که حضرت رسول خواسته است با این بیان علی را از اتهامات وارد شده تبرئه کرده و دوستی و محبت از بین ‌رفته را به دلیل تهمت ‌زنندگان باز گرداند و آنان را از تاریکستان بغض و عداوت،به ‌روز روشن دوستی و ولایت منتقل نماید. • اگر فرضاً و بدون توجه به فرهنگ لغات و اصطلاحات شرعی کلمه‌ی (مولی) را به معنی امام یا خلیفه بگیریم، چه لزومی دارد آن را بر امامت بدون فصل حمل کنیم،در حالی که می‌توان آن را بر مآل و امامت در آینده و آن هنگام که علی(رض) به عنوان خلیفه انتخاب شد، حمل کرد و در این صورت، روایت، اولویت ایشان در آن زمان را می‌رساند و هیچ دلیلی نه در این نص و نه در هیچ جای دیگر بر امام بلافصل بودن او وجود ندارد.

  24. اگر این فرموده نص است در امامت بلافصل علی (رض) چرا نه او، نه عباس عمویش و نه غیر آنان،در سه دوره انتخابات خلفای سه‌ گانه که نیاز شدیدی به استدلال به چنین نصی داشتند، به آن استدلال ننموده و تا دوره‌ی خلافت خودش بحثی از این نص به میان نیاوردند؟!این در حالی است که خود علی می‌گوید:هیچ نصی راجع به خلافت،برای هیچ احدی نه او و نه غیر او نرسیده است. • اگر پیغمبر گرامی(ص)،می‌خواست خلیفه و جانشین خود را تعیین نماید،چرا صراحتاً نفرمود: «هذا الخلیفة بعدی» این جانشین بعد از من است و چرا کلمه‌ی مولی را با این‌همه معانی متعدد و ابهام‌آور به کار برد؟!در حالی که رسول خدا(ص) مأمور به بلاغ مبین است نه بلاغ ابهام‌آو؟ به طریق مختلف از علی روایت شده که به عرض رسول خدا(ص) رسانده شد:چه کسی را بعد از تو امیر خود سازیم؟فرمود: اگر ابوبکر را فرمانروای خود کنید،شخصی است امین،زاهد در دنیا و راغب در آخرت،اگر عمر را فرمانروا سازید،فردی است توانا،امانت ‌دار و در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش‌کننده‌ای هراسی ندارد و اگر علی را امیر خود کنید و معتقد نیستم که این کار را بکنید او را هادی و مهدی می‌یابید و شما را به راه راست هدایت می‌کند. • در روایتی دیگر آمده که به علی (در زمانی که خلیفه بود) گفتند: کسی را جانشین خودت قرار بده!فرمود: این کار نمی ‌کنم و شما را بر حالتی رها می‌کنم که رسول خدا(ص) با آن حالت شما را رها کرد.اضافه می‌ کنم اگر پیغمبر گرامی(ص) قصد تعیین جانشین داشتند چرا مطلب را به هنگام سخنرانی در عرفات و در حضور این جمعیت فراوان، اعلام نکرد و آن را به (غدیر خم) و به میان جمعیت به مراتب کمتر موکول نمود؟؟

  25. ابو عبدالله ذهبی در کتاب «المنتقی من منهاج السنّة النبویة» صدر حدیث را به ترمذی و امام احمد نسبت داده ولی دنباله‌ی آن را که می‌گوید «اللهم وال من والاه...» دروغ و جعل می‌پندارد و در ادامه می‌نویسد:ما می‌گوییم چنانچه پیغمبر(ص) در روز غدیر چنین عبارتی را بر زبان آورده باشد، قطعاً منظور ایشان خلافت علی نبوده است،چون در عبارت حدیث چیز یافت نمی‌شود که به ظاهر بر مطلبی با این اهمیت باید با بیان آشکار «انما ولیکم الله و رسوله الذین آمنوا...» ولی شما، خدا رسول خدا و مؤمنان هستند. • و نیز فرموده است:«ایمان داران اولیای خدا هستند و مؤمنین اولیای یکدیگرند» پس موالات در نص پیامبر ضد «معادات» و دشمنی است.(یعنی به معنی دوستی است) و موالات امری است دو طرفه هر چند یکی از دو طرف موالات (خدا) بزرگتر بوده و ولایتش جنبه‌ ی احسان و تفضل دارد و موالات طرف دیگر (بنده) دارای جنبه ‌ی طاعت و عبادت است.پس منظور از این سخن که خدا ولی و مولای مؤمنین است و یا پیغمبر(ص) ولی و مولای آنان است و یا این که علی مولای تمام کسانی است که پیغمبر را مولای خود می‌دانند،موالاتی به معنای مقابل معادات،(دشمنی) است. • از طرفی دیگر،مؤمنین نیز به همین معنی ولی خدا و رسولش هستند و این حکم برای هر مؤمنی ثابت است.پس معنای نص چنین است:علی یکی از بزرگان ایمانداران و دوست آنان بوده و آنان نیز دوست او هستند ودر واقع این نص ردی است بر خوارج و نواصب و دلیل بر این نیست که مؤمنان به جز علی مولایی ندارند.

  26. واقعه ی غدیر از دیدگاه مفسران أیها الناس انا بشر یوشک ان یأتی رسول ربی فاجیب و انا تارک فیکم الثقلین اولهما کتاب الله فیه الهدی و النور فخذوا کتاب الله و استمسکوا به،فحث علی کتاب الله و رغب فیه ثم قال واهل‌بیتی!اذکرکم الله فی اهل ‌بیتی اذکرکم الله فی اهل ‌بیتی اذکرکم الله فی اهل ‌بیتی... «بعد از حمد وسلام، هان ای مردم! من هم انسان هستم، بزودی پیک پروردگار- ملک الموت - فرا می‌ رسد و من دعوتش را لبیک می‌گویم،دو چیز گرانبها را درمیان شما می‌گذارم.اول کتاب خدا - قرآن - که سراسر هدایت و نور است» آنگاه مردم را نسبت به قرآن ترغیب دادند سپس فرمودند:«و دوّمی‌ اهل‌ بیتم است درمورد اهل‌ بیتم خدا را بیاد داشته باشید!درمورد اهل ‌بیتم خدا را بیاد داشته باشید!درمورد اهل‌ بیتم خدا را بیاد داشته باشید! ترمذی: درترمذی روایتی از حضرت زین بن ارقم رضی‌ الله‌ عنه هست که رسول‌الله صلی ‌الله‌ علیه‌ وسلم فرمودند «من کنت مولاه فعلی مولاه» ابن ماجه:در ابن ماجه حدیث غدیرخم از حضرت براء بن عازب رضی ‌الله ‌عنه روایت شده است می‌فرمایند:ما همراه رسول‌ الله صلی ‌الل ه‌علیه‌ و سلم از سفر حج برمی‌گشتیم،در میان راه برای ادای نماز توقف کردیم و بعد از ادای نماز آن حضرت صلی ‌الله ‌علیه ‌وسلم دست حضرت علی رضی ‌الله‌ عنه را گرفته فرمودند:«الست اولی بالمومنین من انفسهم قالو بلی قال الست اولی بکل مومن من نفسه قالوا بلی قال فهذا ولی من انا مولاه اللهم وال من والاه اللهم عاد من عاداه» 

  27. ترجمه:«آیا من از جان مومنان در نزد آنان محبوبتر نیستم؟صحابه عرض کردند:البته که هستید،باز فرمودند:آیا من نسبت به هر مومنی از جانش محبوبتر نیستم؟عرض کردند البته که هستید، فرمودند: پس این - علی - محبوب آن کسی است که من محبوب اویم، بارالها! دوست بدار دوستدارانش را ودشمن بدار دشمنانش را نسایی:در "السنن الکبری للنسایی" خطبه غدیر به شرح زیر روایت شده است: حضرت زید بن ارقم می‌فرماید:زمانی که رسول اکرم صلی ‌الله ‌علیه‌ وسلم از حجة الوداع برمی‌گشتند،در غدیرخم فرود آمده سپس فرمودند:«کأنی قد دعیت فأجبت،انی ترکت فیکم الثقلین،احدهما اکبر من الاخر،کتاب الله وعترتی اهل‌بیتی،فانظروا کیف تخلفونی فیهما»،فانهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض، ثم قال:«إن الله مولای وأنا ولی کل مومن، ثم أخذ بید علی فقال: من کنت ولیه فهذا ولیه،اللهم وال من والاه وعاد من عاداه» ترجمه:گویا من دعوت شده‌ام و دعوت را اجابت نموده‌ام - کنایه ازقرب وفات آن حضرت می‌باشد - در میان شما دو چیز گرانبها می‌گذارم که یکی بزگتر از دیگری است: کتاب خدا و عترتم،یعنی اهل‌بیتم را،در مورد چگونگی برخورد با آنها بعد از من مواظب باشید،زیرا این هر دو،تا کنار حوض کوثر که به من برسند از یکدیگر جدا نخواهند شد.سپس فرمودند: خداوند محبوب من و من محبوب هر مومن هستم».سپس دست حضرت علی را گرفته فرمودند: «هرکس من محبوب او هستم،علی محبوب اوست،پروردگارا!هرکه با او محبت ورزد،تو با او محبت کن،و هرکس با او دشمنی می‌کند،تو نیز با او دشمن باش.  

  28. دکتر محمد جواد مشکور که یکی از محققین اهل‌تشیع می‌باشد،می‌نویسد: در اواخر ذی‌القعده سال دهم هجری، پیامبر خدا صلی ‌الله‌ علیه ‌وسلم با تعداد زیادی از یارانش برای ادای فریضه حج به مکه رفتند،حضرت علی رضی ‌الله‌عنه که در این زمان از یک مأموریت جنگی از یمن برگشته بود، شخصی را به جای خود بر لشکریان خویش گمارده،به رسول خدا پیوست،لشکریانی که از یمن آمده بودند،غیبت او را مغتنم شمرده از مال غنیمت،مقداری لباس برداشته و پوشیدند.پس از ادای مراسم حج حضرت علی بازگشت و چون لشکریان را در آن حال دید،برآشفت وبه جانشین خود گفت:چرا ایشان بدون اجازه من این جامه ‌ها را پوشیده‌اند؟وی عرض کرد: من این جامه‌ها را برآنان پوشانیدم تا آراسته و زیبا باشند،حضرت علی رضی ‌الله ‌عنه دستور داد تا جامه ‌ها را از تن بیرون کنند، لشکریان از حضرت علی رضی ‌الله ‌عنه سخت برنجیدند و شکایت پیش رسول خدا بردند،پیامبر برای فرونشاندن این فتنه برخاست و خطبه‌ای ایراد فرموده،در آن میان فرمود: «ای مردم از علی شکوه نکنید، به خدا قسم وی در امری که مربوط به خدا و در راه حق باشد سخت‌گیرتر از آنست که بتوان از او گله کرد».پس از ادای مراسم حج،رسول خدا صلی ‌الل ه‌علیه ‌و سلم با اردوی خود به سوی مدینه بازگشت. در هجدهم ذی‌الحجه سال دهم هجری در راه،به آبگیری بنام "غدیرخم" که نزدیک محلی بنام "جحفه" بود رسید،مسلمانان در آنجا از شتران خود فرود آمدند تا چندی بیاسایند...سپس پیامبر،خطبه‌ای ایراد فرمودند و بعد از خطبه در حق حضرت علی رضی‌الله‌عنه فرمود:«من کنت مولاه فعلی مولاه» همه عامه و خاصه (سنی وشیعه) این حدیث را نقل کرده‌اند،منتها محدثان عامه، آن را مربوط به ناراضگی لشکریان علی از او می‌دانند و محد ثان شیعه،مربوط به جانشینی او. [تاریخ شیعه و فرقه‌های اسلامی]

  29. تحقیق لغوی در روایاتی که در آنها خطبه غدیرخم ذکر شده، آن حضرت صلی ‌الله ‌علیه ‌وسلم فضیلت حضرت علی را در قالب الفاظی مانند "ولی، اولی، مولی" بیان فرمودند. لفظ "ولی" باشد یا  "مولی"  یا  "اولی"،هر سه از ولایت گرفته شده‌اند.ولایت در زبان عربی به معنای قرب،تعلق و دوستی می‌آید.[مفردات القرآن: راغب اصفهانی] همچنین "ولی" در زبان عربی به معنای یاور،دوست،محب و محبوب نیز به کار می‌رود که جمع آن "اولیاء" می‌آید.«ولی» با این معانی در قرآن در حق خداوند «الله ولی الذین امنوا» و در حق مومنین «الا إن اولیاء الله لا خوف علیهم ولا هم یحزنون» بکار رفته است. لفظ "مولی" به سبب کثرت معانی،در احادیث مختلف،به معانی مختلف استعمال شده است.علامه ابن اثیر در لغتنامه مشهور خود "النهایة فی غریب الحدیث" در توضیح لفظ مولی می‌نویسد:و هو اسم یقع علی جماعة کثیرة فهو الرب،والمالک، والسید،والمنعم،والمعتق،والناصر،والمحب، والتابع، والجار،وابن العم،والحلیف،والعقید،والصهر،والعبد،والمعتق،والمنعم علیه،واکثرها قد جاءت فی الحدیث فیضاف کل واحد الی الحدیث الوارد فیه...ومنه الحدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» یعمل علی اکثر الأسماء المذکورة.  لفظ - مولی – اسمی ‌است که بر معانی مختلف مانند:پروردگار،مالک،سردار،محسن،آزاد کننده، یاور،محبت کننده،فرمانبردار،همسایه،پسرعمو،هم پیمان،عقد کننده،داماد،غلام،غلام آزاد شده، و احسان شونده اطلاق می‌شود که بیشتر این معانی در احادیث بکار رفته است و مطابق با اقتضای آن حدیث،معنای مناسب،مراد گرفته می‌شود،مثلا در حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» بر اکثر معانی مذکوره،محمول می‌شود.

  30.   معنای "اولی" در عربی ،اقرب {قریب‌تر} و أحق {حق‌دارتر} می‌آید.چنانکه در قرآن کریم آمده است «إن أولی الناس بإبراهیم للذین اتبعوه وهذا النبی والذین امنوا والله ولی المومنین».به راستی کسانی به ابراهیم قریب ‌تر و لایق ‌ترند که از وی و این پیامبر (محمد صلی‌الله‌علیه‌وسلم) و ایمان آورندگان، پیروی می‌کنند و خداوند دوست مومنین است».در این آیه، "اولی" را به معنای حاکم گرفتن، ممکن نیست. لذا با توجه به معانی لفظ "مولی" در پرتو آیات و احادیث و درنظر گرفتن سباق و سیاق و شأن ورود حدیث، به هیچ وجه نمی ‌توان از این جمله،امامت وخلافت را ثابت نمود. توجه به واقعات و روایات صحیح و مستند،دلایل واضحی است بر اینکه نه حدیث غدیر بیانگر خلافت بلافصل حضرت علی است و نه حضرت علی رضی‌الله‌عنه این ادعا را داشته ‌اند. بعنوال مثال از روایتی که در صحیح بخاری آمده،واضح می‌شود که حدیث موالات،هیچ ارتباطی به مسئله خلافت ندارد!در این روایت آمده:إن عبدالله بن عباس أخبره ان علی بن ابی‌طالب خرج من عند رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم  فی وجعه الذی توفی فیه فقال الناس: یا أبا الحسن کیف أصبح رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌وسلم؟ فقال: أصبح بحمد الله بارئاً، فأخذ بیده عباس بن عبد المطلب فقال له: أنت والله عبد العصا و إنی لأری إلی رسول‌ الله صلی‌ الله ‌علیه ‌وسلم یتوفی من وجعه هذا،إنی لأعرف وجوه بنی‌ عبدالمطلب عند الموت،إذهب بنا إلی رسول ‌الله صلی‌ الله ‌علیه ‌وسلم  فلنسأله فی من هذا الامر،إن کان فینا علمنا ذلک و إن کان فی غیرنا علمناه فاوصی بنا،فقال علی:إنا والله لئن سألناها رسول‌الله صلی‌ الله ‌علیه ‌وسلم  فمنعناها لا یعطیناها الناس بعده،و إنی والله لا أسألها رسول‌ الله صلی‌ الله ‌علیه‌ وسلم.

  31.   ترجمه: حضرت عبد الله بن عباس می‌فرمایند:در مرض الوفات رسول ‌الله صلی ‌الله ‌علیه‌ وسلم  حضرت علی از نزد آن حضرت بیرون آمد. مردم پرسیدند:ای ابوالحسن! حال رسول‌الله صلی ‌الله ‌علیه ‌وسلم  چطور است؟جواب داد:الحمد لله خوب است.حضرت عباس بن عبدالمطلب رضی‌ الله ‌عنه دست حضرت علی رضی ‌الله ‌عنه را گرفته،فرمود: قسم به خدا که تو بعد ازسه روز مورد نا‌‌‌‌ ‌فرمانی قرار می‌گیری!و من گمان می‌کنم پیامبر درهمین مریضی وفات می‌کنند، زیرا من چهره نوادگان عبدالمطلب را در لحظه مرگ تشخیص می‌دهم،لذا نزد پیامبر رفته و از ایشان در مورد امر خلافت سوال کنیم،اگر خلافت حق ما باشد که معلوم خواهد شد واگر حق دیگران باشد باز هم معلوم خواهد شد و پیامبر درباره ما به آنها وصیت خواهد کرد.حضرت علی رضی‌ الله ‌عنه جواب داد: به خدا قسم اگر در مورد این موضوع از پیامبر سوال کنیم و ایشان ما را از آن منع فرماید،بعد از آن هرگز مردم،این حق را به ما نخواهند داد،لهذا هرگز درباره این موضوع از پیامبر سوال نمی‌کنم» از این حدیث به خوبی معلوم می‌شود که گفتگوی حضرت عباس و حضرت علی رضی ‌الله ‌عنهما، سه روز قبل از رحلت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وسلم بوده است،در حالی که خطبه غدیر،سه ماه قبل از وفات آن حضرت صلی ‌الله ‌علیه ‌وسلم ایراد شده بود،اگر در خطبه غدیر،خلافت بلافصل حضرت علی اعلام شده بود،چه نیازی به پرسیدن حضرت عباس بود،و چرا حضرت علی رضی‌ الله ‌عنه در جواب حضرت عباس نفرمود:خلافت و امامت من که سه ماه قبل در غدیرخم اعلام شده و نیازی به پرسیدن نیست؟!

  32. این گفتگو ضمن اثبات بی ‌ارتباطی خطبه غدیرخم با مسأله خلافت،مؤید این اصل اهل‌ سنت نیز می‌ باشد که تعیین خلیفه و امام بر عهده امت می‌باشد. همچنین از حضرت حسن مثنی - حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب - سوال شد که آیا در حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» تصریحی به امامت (خلافت) حضرت علی شده است؟ ایشان در جواب فرمودند: أما والله لو یعنی النبی صلی‌ الله‌ علیه ‌وسلم بذلک الامارة والسلطان لأفصح لهم به، فإن رسول‌الله صلی ‌الله ‌علیه ‌وسلم کان أنصح الناس للمسلمین،ولقال لهم:یا أیها الناس هذا ولی أمری والقائم علیکم بعدی فاسمعوا له واطیعوا،ما کان من هذا شیء،فوالله لئن کان الله و رسوله اختارا علیا لهذا الأمر ثم ترک علی امرالله ورسوله لکان علی أعظم الناس خطیئة. [الصواعق المحرقة ص48، حاشیه العواصم من القواصم ص168، روح المعانی6\195] ترجمه:قسم به خدا اگر مراد رسول اکرم از این - خطبه - امارت یا حکومت می‌بود، حتما آن را به صورت واضح بیان می‌فرمودند، زیرا آن حضرت خیرخواه‌ترین انسان در حق مسلمانان بودند، لذا- حتما- به آنان به صورت واضح می‌فرمود: ای مردم! این شخص بعد از من، حاکم و سرپرست شما خواهد بود، پس حرفش را گوش کرده، از او اطاعت کنید. اما- آن حضرت- هرگز چنین جمله‌ای نفرمودند: به خدا قسم! اگر خدا ورسولش، علی رضی‌الله‌عنه را برای این امر- خلافت - انتخاب کرده باشند، و با وجود این، باز هم علی رضی‌الله‌عنه دستور خدا و رسول را نادیده گرفته باشد، هرآیینه علی خطاکارترین مردم خواهد بود.(معاذ الله من ذلک)

  33. چند سؤال اگر واقعه غدیرخم بر امامت و خلافت حمل شود،چراهایی را به دنبال خواهد داشت که جوابی غیر از قبول کردن برداشت اهل ‌سنت ازاین حدیث،نخواهد داشت.مثلا:۱-چرا رسول اکرم صلی ‌الله ‌علیه ‌وسلم حکم مهمی‌ مانند امامت را -که بنابر عقیده اهل ‌تشیع یکی ازاصول دین می‌باشد- در روز عرفه یا در دومین روز منا،که جمعیتی بالغ بر یکصد و بیست و چهارهزار نفر،اطراف آن حضرت صلی ‌الله ‌علیه ‌وسلم موج می‌زد،اعلام نفرمود تا همه قبایل آن را بشنوند؟! ۲-چرا رسول خدا صلی ‌الله ‌علیه‌ وسلم حکم مهم استخلاف را با الفاظی که دارای معانی متعدد می‌باشند،بیان نمودند و به جای آن از الفاظی مانند:حاکم،امیر،خلیفه،والی و...استفاده نکردند؟! آیا عدم وضوح در کلام پیامبر،مغایر با فرموده خداوندی «إنما علی رسولنا البلاغ المبین» نمی‌باشد؟ ۳- چرا آیه «الیوم اکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتی ورضیت لکم الإسلام دینا» که بیانگر تکمیل دین است،قبل از واقعه غدیر خم و تعیین خلیفه وامام،نازل شد؟! (مطابق عقیده اهل‌تشیع بدون امامت، دین تکمیل نمی‌شود) ۴-چرا آن حضرت صلی‌ الله ‌علیه ‌وسلم در طول سه ماه که بعد از واقعه غدیرخم درقید حیات بودند، حتی یک بار اشاره‌ای هم به خلافت بلافصل حضرت علی نکردند؟! 

  34. آيا اهل سنت دلايلی براي خود دارند كه شيعه قادر به جوابگويی آن نباشد؟ آيا علماء و بزرگان اهل سنت،به حديث غدير استدلال کرده‌اند که اين حديث دال بر ولايت امير المومنين (عليه السلام) است؟ پاسخ ازاستاد حسينی قزوينی: برخي از شخصيت هاي برجسته اهل سنت در معتبرترين کتاب ها نقل کرده اند که حديث غدير دلالت بر امامت و خلافت و جانشيني امير المومنين (عليه السلام) دارد.ابو حامد غزالي - که سيوطي از ايشان به الإمام نام مي برد و يافعي از ايشان به الإمام حجت الاسلام نام مي برد و ايشان را مجدد قرن پنجم هجري مي داند. در مرآة الجنان، حوادث 505 - التنبئة بمن يبعثه الله على رأس كل مائة للسيوطي، ص12- وقتي به حديث غدير مي رسد، با صراحت تمام مي گويد: حديث غدير، حجت قطعي است بر ولايت امير المومنين (عليه السلام) و خليفه دوم بعد از بيان قضيه غدير و نصب حضرت علي (عليه السلام) براي خلافت، به ايشان تبريک گفت:لقد أصبحت مولاي و مولى كل مؤمن و مؤمنة. جالب اين که ابوحامد غزالي مي گويد:وهذا تسليم و رضا و تحکيم. اين که خليفه دوم به امير المومنين (عليه السلام) تبريک مي گويد،براي تسليم و راضي شدن به خلافت حضرت علي (عليه السلام) است و حکم کرد بر اين امر. مسئله محبت و ياري حضرت علي (عليه السلام)، که تبريک گفتن نمي خواهد، تبريک براي يک امر جديد و انتصاب و مقام و موقعيت جديد است.

  35. سپس غزالي مي گويد: ثم بعد هذا غلب الهوى لحب الرياسة و حمل عمود الخلافة و عقود البنود. سپس،رياست خواهي و رياست طلبي،باعث شد که خليفه دوم آنچه را که تسليم او شده بود در روز غدير خم، کنار بگذارد و پرچم خلافت را بالا گرفت و مخالفت خودش را با امير المومنين (عليه السلام) اعلام کرد.سرّ العالمين لأبو حامد الغزالي، ص483 جالب اين که ذهبي وقتي اين مسئله را نقل مي کند در سير اعلام النبلاء،ج 19 ص 328 اين تعبير را دارد: وماأدري ما عذره في هذا؟و الظاهر أنه رجع عنه و تبع الحق، فإن الرجل من بحور العلم،والله أعلم. معلوم نيست عذر ابو حامد غزالي در اين قضيه چيست؟ظاهر اين است که از اين حرفش برگشته است.ابو حامد غزالي،دريا و اقيانوس علم است.خدا داناتر است.يعني ذهبي تعجب مي کند که ابو حامد غزالي با آن شخصيت علمي که دارد،آمده حديث غدير را دال بر خلافت امير المومنين (عليه السلام) و تسليم خليفه دوم بر اين امر معرفي کرده است.ما مي گوييم ابو حامد غزالي از اين سخن خود برنگشته است و اين افتراء ذهبي است بر ابو حامد غزالي.اگر برگشته است، در کدام کتابش و در کدام آثارش است؟ شخصيت ديگري به نام محمد بن طلحۀ شافعي - متوفاي 652 هجري که ذهبي در حق او ميگويد: العلامة الأوحد.علامۀ يگانۀ دهر بوده است.(سير اعلام النبلاء للذهبي،ج23، ص293)

  36. ماجرای غدیر خم از زبان اهل تسنن تفکر طرفداران مکتب خلفا: پيامبر خدا (ص) سپاهي را به فرماندهي خالد بن وليد به يمن فرستاد غنائم زيادي را به دست آوردند.پیامبر (ص) علي بن ابي ‌طالب را فرستاد تا خمس غنائم را اجرا كند و بقيه را تقسيم نمايد. او از اين كار فارغ شد در حالي كه خسته به نظر مي‌رسيد.همراهان از او خواستند تا كه شتران خود را استراحت بدهند و بر شتران به غنيمت گرفته شده شوار شوند.علي آنان را منع كرد سپس براي خود جانشيني تعيين كرد و خودش زودتر رفت تا كه به مراسم حجة الوداع برسد. جانشين علي (ع) به هر يك از همراهانش يك لباسي از كتان داد و به آنان اجازه داد كه بر شتران به غنيمت گرفته شده سوار شوند.علي (ع) بعد از فارغ شدن از مراسم حج نزد آنان بازگشت،لباس و شتران را از افراد گرفت و بر نائبش خشمگين شد و او را بر كارش سرزنش كرد.گلايه و شكايت در ميان سپاه ظاهر شد و با علي به مخالفت پرداختند و هنگام رسيدن به پيامبر شكايت خود را از رفتار علي اعلام كردند.بدين ترتيب در ميان همراهان پيامبر بحث علي و شاكيانش منتشر شد و سخن عليه علي نزد پيامبر افزايش يافت. بريده مي‌گويد: وقتي نزد پيامبر رسيدم از كار علي انتقاد كردم و اشكالات او را گفتم تا ديدم چهره پيامبر (ص) تغيير كرد و فرمود:آيا من از خود مؤمنين نسبت به آنان اولي نيستم (ألست اولي بالمؤمنين من أنفسهم ) گفتم:بله،سپس فرمود:من كنت مولاه فعلي مولاه پس پيامبر در ميان ما بلند شد و فرمود:اي مردم از علي شكايت نكنيد،قسم به خدا او با تقواتر از آن است كه از او شكايت شود.

  37. تفکر طرفداران مکتب اهل البیت این جریانی را که می آورند در واقع می خواهند بگویند که پیامبر حدیث غدیر را به این دلیل فرمودند که دیدند در مورد حضرت علی (ع) انتقاد و بد گویی زیاد شده است و برای اینکه به این حرفها پایان دهند 120 هزار نفر جمعیت را در صحرای غدیر خم جمع کردند و گفتند هر کس من دوست او هستم علی نیز دوست او می باشد تا دیگر بد گویی ها پیرامون حضرت علی (ع) خاتمه یابد چنانکه ابراهیم محمدی مولف کتاب عیانات که نقدی بر کتاب تیجانی می باشد و در رد عقاید شیعه می باشد و بارها به توهین و بدگویی علیه تیجانی و شیعه پرداخته است می گوید: در اينكه پیامبر (صلی الله علیه و سلم) چنين جمله‏اى «من كنت مولاه فهذا على مولاه! اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه!»در حقّ علي (رضي الله عنه) فرموده،هيچ شكّى نيست امّا بايد ديد كه چرا اين جمله را در آن محل فرمود؟و در واقع بايستى به روايات و تواريخ معتبر و متواتر مراجعه كرد تا ديد كه چه مسأله‏اى پيش آمده بود كه باعث گرديد،پیامبر (صلی الله علیه و سلم) چنين بگويد.و چرا لفظ ولايت (وال و والاه) را در برابر عداوت (عاد و عاداه) قرار داد؟؟ (اشاره به جریان تقسیم ِ غنائم،اشتران،کنیزک و البسه) واقعأ جای تعجب و بسیار تاسف دارد برای کسانی که با تعصب بیجا و دگم اندیشی می خواهند زیر بار حقیقت به این بزرگی نروند و با هر بهانه تراشی و دلیل می خواهند حرفهایی را بزند که چه بسیار ناآگاهند که این گونه صحبتها بر علیه عقاید خود و بی احترامی به تفکرات خودشان می باشد به مصداق واقعی این حرف که:آمديد كه ابرو را درست كنيد اما چشم شخص را هم كور كرديد!!

  38. از اهل سنت سؤال مي‌كنيم:شما كه امروز در كتابهای فقهي‌،اصولي،تاريخي و تفسيريتان از ابوهريره، كعب الاحبار يهودي،تميم الداري هزاران روايت داريد ولي از علي هيچ روايتي نداريد،موطأ مالك يكي از فرق اربعه شماست،منصور دوانيقي به مالك رئيس مالكي‌ها مي‌گويد:اي مالك!كتابي بنويس به شرط آنكه در آن يك روايت از علي نياورده باشي،شما كتاب موطأ مالك را ببينيد،اگر يك روايت از علي عليه السلام پيدا كرديد!آيا اين مصداق ((من فارق علياً فقد فارقني)) و ((اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه)) نيست؟؟ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر بعد از خطبه یك ساعته ای كه ایراد فرمود،جمله معروف «هر كه من مولای او هستم،علی مولای اوست» را سه بار تكرار كرد تا در گوش مسلمانان و تاریخ بماند.پس از آن كه علی (علیه السلام) را به جانشینی خود تعیین كرد،در همان روز،این عید را اعلام نمود و مراسمش را به پا داشت،در خیمه اش نشست و با خوشحالی از تبریك گویندگان استقبال كرد و به آنها فرمود:به من تبریك بگویید!به من تبریك بگویید زیرا خداوند مرا به نبوت و اهل بیتم را به امامت اختصاص داده است... امیرالمؤمنین (علیه السلام) و دیگر ائمه اطهار (علیه السلام) نیز این روز را گرامی داشته و برای آن اعمال و فضائل بسیاری ذکر کرده اند.

  39. چرا باید علی (ع) را خلیفه ی پیامبر بدانیم؟ • پیش‌بینى حکومت خدایى پیغمبری که از طرف خدا برانگیخته شده برای این‌ که فشارها و بارهای سنگین زندگی و روش‌های ناپسند اجتماعی را از دوش مردم بردارد و خداوند او را فرستاده تا رَحْمَةً لِلْعَالَمینَ‏ باشد و تبلیغ آخرین برنامه‌های جامع آسمانی را به عهده او گذارده؛باید دینش در مورد حکومت نیز جواب ‌گوی حوایج بشر باشد.پیغمبری که علمدار بزرگ آزادی و نجات بشر است و با ندای تَعَالوا إلی کَلِمَة سَواءٌ بَیْنَنا و بینَکم أن لا نَعْبد إلّا الله و لا نشرک به شیئاً و لا یتخذ بعضُنا بعضاً ارباباً من دونِ الله (آل عمران/۵۷) مردم را به عالی ‌ترین مفهوم آزادی و مساوات انسانی آشنا کرده و عقیده توحید را منبع تمام حریت‌ها و فضایل معرّفی فرموده و آیین جامع و کامل آسمانی او رفع کوچک‌ ترین اسباب نزاع و تفرقه را پیش‌بینی کرده و از بیان مستحبات،مکروهات،اخلاقیات،معاملات و آداب خوردن، خوابیدن،پوشیدن،نوشیدن،معاشرت با مردم و سلوک با خویش و بیگانه حتی مقررات عبور و مرور وسایط نقلیه و آداب استحمام و...خودداری نکرده و آنچه را که مربوط به سیاست مدن و تدبیر منزل و اخلاق است بیان داشته،محال است که در یک مسأله بزرگی که اجرای کامل تمام احکام و عدالت اجتماعی و امنیت و رفاه عموم و نشر معارف و علوم اسلامی و اعلاء کلمه توحید به آن وابستگی دارد سکوت ورزد و درباره آن مسامحه نماید،حاشا و کلّا و تعالى الله و رسوله عمّا یقوله الظّالمون علوّاً کبیراً...

  40. مشکل حکومت در گذشته و حال یکی از مهمترین موضوعاتی که همواره افکار بشر را از حاکم و محکوم به خود مشغول ساخته،مسأله رهبری و زمامداری جامعه و چگونگی حکومت،سیستم اداره امور، تشکیلات نظامی و قضائی و بخش‌های دیگر است که هنوز هم افکار نسبت به آن هماهنگ نشده و هنوز هم یکی از علل بزرگ بلکه بزرگترین علت اختلافات و جنگ‌ها است و همین موضوع است که صلح بین المللی همواره از آن در مخاطره است و در همین دنیای به اصطلاح متمدّن ما،در هر ساعت هزینه های گزافی صرف ساختن اسلحه‌ های جهنمی و وسایل قتل و اعدام و نابود کردن بشر و تخریب آبادی‌ ها می‌شود که باعث آن یا اختلاف و طمع زمامداران جاه ‌طلب و خودسر است که ملت‌ها را استثمار می‌کنند یا اختلاف در نوع حکومتی است که باید دنیا و جامعه را اداره نماید.در موقع ظهور اسلام هم دنیا با همین مشکل روبرو بوده و با این‌که همه در لزوم وجود نظام و رهبری جامعه تقریباً اتفاق ‌نظر داشته ‌اند در نوع این نظام و روش اداره و گزینش رهبر اختلاف ‌نظر بوده و هست.حال اسلام که یک آیین جهانی است و برای اداره دنیا و آخرت بشر آمده چگونه ممکن است این مشکل را حل نکرده و برنامه خدا را به دست این بشر مجادل نداده باشد!اگر مسأله حکومت بر اساس صحیح پی‌ریزی نشود، سایر احکام و برنامه‌های علمی،تربیتی، سیاسی و مدنی دین به ‌طور کامل اجرا نمی ‌شود و در حدودی هم که اجرا می‌شود فواید آن همه جانبه نخواهد بود.از این جهت است که برحسب احادیث،معرفت امام وقت واجب و ولایت بزرگترین پایه و اساسی است که اسلام بر آن قرار دارد.

  41. نصب حاکم در اسلام پیغمبراعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) مکرر برای ادامه عالیترین حکومت ها که هدف‌های آن حضرت را دنبال نموده و دعوت اسلام را به ثمر می‌رساند و احکام قرآن را اجرا کند و دنیا را به طرف یک حکومت جهانی اسلامی که تبعیض نژادی و صنفی و طبقاتی در آن نباشد سیر دهد،کسانی را که از هر جهت صلاحیت این رهبری را دارند معرفی کرد و علی رغم تمام تحریکات سیاسی منافقین،به فرمان خدا در بزرگترین اجتماع اسلامی در غدیر خم رسماً و صریحاً با مراسم بسیار با شکوه علی(علیه السلام) را به خلافت و جانشینی خود نصب و معین فرمود و دین اسلام را کامل و تمام گردانید. با نصب علی به خلافت،نوع حکومت اسلامی که همان ادامه رهبری و زمامداری پیغمبر است معلوم گردانید و ضمناً دانسته شد حکومت‌ های ستمکار و متجاوز که زمام امور مسلمین را به دست گرفته و در جهت حفظ مصالح جامعه اسلامی سیر نمی‌کنند غیر شرعی و واجب الاطاعة نیستند و اسلام از اینکه حکومت ستمکاران بنی امیه و بنی عباس و امثال آنها را امضا و تصویب نماید و جاهل را بر عالم و ظالم را بر مظلوم و مفضول را بر فاضل فرمانروایی و تسلط دهد مبرا است. حساب زمامداران مستبد و دیکتاتوران خدانشناس از حساب دین و اسلام جدا است...

  42. سیاست و دیانت این نکته هم نا گفته نماند که در اسلام سیاست و زمامداری از رهبری روحانی و دینی و معنوی جدا نیست.جانشینان پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید مَثَل اعلا و نمونه ‌ی کامل اخلاق و فضایل و علوم پیغمبر باشند و بتوانند مردم را به جمیع حقایق دین و دقایق احکام شرع هدایت کنند.و به عبارت دیگر،جانشینی پیغمبر،یعنی ادامه علم،کمال،اخلاق،هدایت و رهبری پیغمبر و عهده ‌داری امور امّت در جمیع آنچه راجع به مصالح دین و دنیا است و این همان معنایی است که بعد از پیغمبر تا حال منقطع نشده و باقی است و منقطع هم نخواهد شد.

  43. راویان غدیر هنگامی که به راویان حدیث غدیر می‌نگریم،در مرتبه نخست نام اهل‌ بیت گرامی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی امام ‌علی (علیه السلام)،فاطمه زهرا (سلام الله علیها)،امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) دیده می‌شود و در مرتبه بعدی نام حدود 110 تن از صحابه پیامبر اسلام به چشم می‌خورد که در این میان،نام افرادی شاخص از میان صحابه همچون: ابوبکر بن ابی ‌قحافه،عمربن ‌الخطاب،عثمان بن عفان،عایشه بنت ابی ‌بکر،سلمان فارسی،ابوذر غفاری،عمار یاسر،زبیر بن‌ عوام،عباس بن عبدالمطلب،ام سلمه،زید بن ‌ارقم،جابر بن عبدالله‌ انصاری،ابوهریره و عبدالله ‌بن ‌عمر بن ‌الخطاب و...توجه آدمی را به خود جلب می‌کند که تمامی آنان در محل غدیر حاضر بوده‌ اند و حدیث غدیر را بدون واسطه نقل نموده‌اند.سپس در میان تابعین،حدیث غدیر از 83 تن از تابعین نقل شده است که از جمله آنان می‌توان به: اصبغ بن‌ نباته سالم‌ بن ‌عبدالله ‌بن عمر بن الخطاب سعید بن‌ جبیر سلیم‌ بن قیس عمر بن عبدالعزیز(خلیفه اموی) و...اشاره نمود.

  44. پس از تابعین،در میان علمای اهل تسنن از قرن دوم تا قرن سیزدهم، 360 تن حدیث غدیر را در آثار خویش نقل نموده‌اند که 3 تن از صاحبان صحاح سته (صحاح ششگانه) و دو تن از پیشوایان فقهی اهل تسنن نیز در شمار این بزرگان جای دارند. • در بین محدثین و علمای شیعه نیز افراد فراوانی حدیث غدیر را در کتب مختلف روایت نموده‌اند که تعداد دقیق آنان مشخص نیست.از این اندیشمندان می‌توان به شیخ کلینی،شیخ صدوق،شیخ مفید،سید مرتضی و... اشاره نمود. • بر این اساس و بر طبق آنچه که گذشت،به خوبی آشکار می‌گردد یکی از مهمترین وقایع تاریخ پرفراز و نشیب اسلام که در بین عامه مسلمانان،واقعه‌ای مسلم،پذیرفته شده و قطعی تلقی می‌گردد،واقعه غدیر خم است. • پس دیگر جای هیچ تردیدی باقی نمیماند که روز نزول و ابلاغ این امر مهم و خطیر که بدین واسطه،روز اکمال دین و رضایت پروردگار محسوب می‌گردد،دارای اهمیت بسزایی در میان مسلمین خواهد بود.

  45. بحث و بیان پیرامون ماجرا و نص «غدیر خم» فراوان بوده و آنچه نوشته شده گوشه‌ای است از آنچه می‌توان در این زمینه نگاشت و در پایان به طور خلاصه به عرض خوانندگان حق‌جو می‌رساند که ما ارادتمندان و مخلصان یاران رسول خدا(ص) صرف نظر از هر دلیلی معتقدیم که با توجه به این دلایل که علی (رض) این صحابی بزرگ،شجیع و مخلص،مدت 25سال پشت ‌سر خلفای پیش از خودش نماز خواند و در حکومت آنها مسؤلیت‌های اداری و اجرایی را پذیرفت و با آنان کمال محبت و همکاری داشت،یکی از دخترانش را به عقد ازدواج عمر بن الخطاب (رض) درآورد،دو تا از پسرانش را یکی از همسرش (لیلی دختر مسعود) و دیگری از همسرش (صهباء) به ترتیب،ابوبکر و عمر نام نهاد که جزو شهدای کربلا میباشند...

  46. منابع: • روح المعانی (علامه آلوسی) • نهج البلاغة • البدایة والنهایة (ابن کثیر) • منهاج السنة (ابن تیمیة) • امامت وحدیث غدیر (مولانا محمود اشرف عثمانی) • حدیث غدی،مولای مؤمنان و ما اهل ‌سنت (محمد سلیم آزاد) • عمدة القاری شرح صحیح بخاری • البدایة و النهایة لابن کثیر • الصواعق المحرقة لشیخ ابن حجر الهیتمی • سیره‌ ی ابن هشام • محمد رسول ‌الله تألیف محمد رضا • سير اعلام النبلاء للذهبی • دانشنامه ی آزاد ویکی پدیا • و ...

More Related