1 / 19

گروه جهادی منتظران خورشید

گروه جهادی منتظران خورشید. گزارشی ساعت به ساعت از ورود امام خمینی . (ره) در 12 بهمن 1357. گروه جهادی منتظران خورشید. ساعت 9:30 صبح ـ گروهی از دانش‌آموزان سرود خمینی ای امام را در سالن فرودگاه اجرا می‌کنند .

mariko-ryan
Download Presentation

گروه جهادی منتظران خورشید

An Image/Link below is provided (as is) to download presentation Download Policy: Content on the Website is provided to you AS IS for your information and personal use and may not be sold / licensed / shared on other websites without getting consent from its author. Content is provided to you AS IS for your information and personal use only. Download presentation by click this link. While downloading, if for some reason you are not able to download a presentation, the publisher may have deleted the file from their server. During download, if you can't get a presentation, the file might be deleted by the publisher.

E N D

Presentation Transcript


  1. گروه جهادی منتظران خورشید

  2. گزارشی ساعت به ساعت از ورود امام خمینی .(ره) در 12 بهمن 1357 گروه جهادی منتظران خورشید

  3. ساعت 9:30 صبح ـ گروهی از دانش‌آموزان سرود خمینی ای امام را در سالن فرودگاه اجرا می‌کنند. ـ یک دانشجو به نام نصرالله شادنوش به نمایندگی از جامعه دانشجویان متنی را در خوشامدگویی امام (ره) می‌خواند.این متن را آقای مطهری نوشته بود. ـ آقای طالقانی و دکتر بهشتی به خاطر فشار جمعیت و ازدحام با رفتن امام (ره) به بهشت زهرا(س) مخالف بودند. امام (ره)منتظر شدند و وقتی حرف آن‌ها تمام شد، پرسیدند ماشین کجاست؟ من قول داده‌ام به بهشت زهرا(س) بروم و می‌روم. گروه جهادی منتظران خورشید

  4. ساعت 12:30 ظهر ـ قرار بود امام دانشگاه تهران هم بروند و تحصن عده‌ای از روحانی‌ها هم در آنجا تمام شود اما خیابان انقلاب و مقابل دانشگاه آن‌قدر شلوغ بود که احمدآقا و محسن رفیقدوست ـ راننده بلیزر‌ـ امام(ره) را منصرف کردند. ـ اینجا اول این خیابان،‌امام (ره) نگاهی به مردمی که خودشان را هرطور بود به ماشین رسانده بودند و برایش دست تکان می‌دادند کرد و گفت: «من با این مردم کار دارم و این مردم هم با من کار دارند.» گروه جهادی منتظران خورشید

  5. ساعت 13:45 ظهر ـ بلیزر ناگهان خاموش شد. امام (ره) اصرار داشت که پیاده شود. می‌گفت ما باید برویم قطعه17، مردم منتظرند، در را باز کنید. رفیقدوست نمی‌دانست چه کار کند. چون موتور خاموش شده بود و درها که قفل بودند دیگر باز نمی‌شدند. فقط می‌گفت عجله نکنید، چشم! می‌رویم. بالاخره هلی‌کوپتر آمد و تا قطعه 17 را با آن رفتند. گروه جهادی منتظران خورشید

  6. ساعت 30: 14 ظهر ـ پسری 11ـ12ساله چند آیه قرآن می‌خواند. ـ سرود برخیزید ای شهیدان راه خدا اجرا می‌شود. ـ امام (ره) سخنرانی‌اش را شروع می‌کند؛ «ما در این مدت مصیبت‌ها دیده‌ایم، مصیبت‌های بزرگ». صدایش بم و رساست؛ محافظ‌ها و دور و بری‌ها خوشحالند و تعجب کرده‌اند که امام (ره) در آن فشار و خستگی چطور تاب آورده است. احمدآقا توی هلی‌کوپتر از همین خستگی بی‌هوش شد. گروه جهادی منتظران خورشید

  7. ساعت 15:30 ظهر ـ سخنرانی تمام شده. هلی‌کوپتری که برای بردن امام (ره) آمده سه بار سعی می‌کند بنشیند ولی نمی‌تواند. شلوغ است. عبا و نعلین امام (ره) در می‌آید و بین جمعیت گم می‌شود. ایشان را به جایگاه برمی‌گردانند و پارچه‌ای روی سرشان می‌کشند تا گردوغبار هلی‌کوپتر اذیتش نکند. گروه جهادی منتظران خورشید

  8. ساعت 16 ـ آمبولانس شرکت نفت می‌آید. ناطق نوری و احمدآقا همراه امام (ره) سوار می‌شوند و آمبولانس به طرف جاده قم می‌رود. آن هلی‌کوپتر هم از بالا دنبالشان می‌رود تا بالاخره در بیابانی، جایی بنشیند و امام (ره) را به آن منتقل کنند. ساعت 17 -بین راه چند بار پیاده شدند و پرس‌وجو کردند. بالاخره پیدا کردند. فقط زن‌ها خانه بودند. مردها رفته بودند استقبال از امام (ره). ناهار خوردند و تا 10 شب آنجا ماندند تا خیابان‌ها خلوت شود. گروه جهادی منتظران خورشید

  9. ساعت 17:15 ـ هلی‌کوپتر روی شهر است. خلبان می‌گوید هر جا بخواهید فرود می‌آیم. حال امام (ره) خوب نیست. می‌روند سمت بیمارستان هزارتختخوابی ـ امام خمینی (ره) حالا ـ و فرود می‌آیند. ـ آمبولانس آماده نبود و امام (ره) را با پژوی یکی از پزشکان بیمارستان تا انتهای بلوار کشاورز بردند. پیکان ناطق‌نوری از صبح آنجا بود و همگی سوارش شدند. گروه جهادی منتظران خورشید

  10. ساعت 17:30 ـ همه فکر می‌کردند امام از بهشت‌زهرا(س) می‌رود مدرسه رفاه اما نرفته بود. همه نگران بودند. آنجا در بلوار کشاورز تصمیمش را گفت؛ می‌خواست برود خانه برادرزاده‌اش،‌دختر آقای پسندیده و کسی هم نمی‌توانست منصرفش کند. آدرس هم دقیق یادش نبود. 15سال از ایران دور مانده بود. فقط می‌دانست حوالی جاده شمیران یعنی شریعتی حالاست. گروه جهادی منتظران خورشید

  11. ساعت 22:30 ـ با احمدآقا به مدرسهرفاه برگشتند. نزدیک نصفه‌شب بود و دیگر جان همه از نگرانی به لبشان رسیده بود. ـ مدرسهرفاه: حدود 10سال قبل از انقلاب آقای بهشتی، باهنر و رجایی این مدرسهرا راه‌انداختند؛ شامل یک دبستان و یک مدرسهراهنمایی در خیابان ایران بود. امام (ره) اولین شب را بعد از ورود اینجا بودند و به دلیل کوچکی اینجا صبح فردا به مدرسهعلوی رفتند. ـ مدرسهعلوی: اینجا محل سکونت امام (ره) تا قبل از رفتنشان به قم و بعد جماران بود. ملاقات‌های امام (ره) با مردم و آن عکس‌های معروف در همین مدرسهاست. مدرسهعلوی هم در خیابان ایران است. گروه جهادی منتظران خورشید

  12. گروه جهادی منتظران خورشید

  13. گروه جهادی منتظران خورشید

  14. گروه جهادی منتظران خورشید

  15. گروه جهادی منتظران خورشید

  16. گروه جهادی منتظران خورشید

  17. گروه جهادی منتظران خورشید

  18. گروه جهادی منتظران خورشید

More Related