1 / 173

یک نظریه

یک نظریه. وقتی ملتی مقهور می‌شود‌ تا هنگامی که زبان خویش را خوب حفظ کند، گویی کلید زندانش را در دست دارد. این سخن آلفونس دوده ( Alphonse Daudet ، 1849-1897) نویسندة فرانسوی، مربوط است به روزگار استیلای آلمان بر استانهای آلزاس و لورن فرانسه ( Alsace and Lorraine ).

Download Presentation

یک نظریه

An Image/Link below is provided (as is) to download presentation Download Policy: Content on the Website is provided to you AS IS for your information and personal use and may not be sold / licensed / shared on other websites without getting consent from its author. Content is provided to you AS IS for your information and personal use only. Download presentation by click this link. While downloading, if for some reason you are not able to download a presentation, the publisher may have deleted the file from their server. During download, if you can't get a presentation, the file might be deleted by the publisher.

E N D

Presentation Transcript


  1. یک نظریه وقتی ملتی مقهور می‌شود‌ تا هنگامی که زبان خویش را خوب حفظ کند، گویی کلید زندانش را در دست دارد. این سخن آلفونس دوده (Alphonse Daudet ، 1849-1897) نویسندة فرانسوی، مربوط است به روزگار استیلای آلمان بر استانهای آلزاس و لورن فرانسه (Alsace and Lorraine)

  2. زبان فقط وسلة سخن گفتن و رفع نیازمندیهای روزانة ما نيست بلکه با موجودیت فکری و فرهنگی اهل زبان بستگی دارد.

  3. مردمی که زبانی پرمایه و توانا ندارند، از فکر بارور و زنده و آفریننده بی‌بهره‌اند.

  4. هر قدر در تقویت زبان، این بنیان مهم زندگی غفلت شود، در پرورش فکر مردم سهل انگاری شده است.

  5. کسانی که حد و رسم معانی کلمات و مرز آنها برای خودشان روشن نيست، چگونه می‌توانند درست بیندیشند و چه چیز را می‌توانند مطرح کنند؟ حاصل پریشان‌فکری بی‌گمان پریشان‌گویی است

  6. تاثیر زبان در ایجاد حالتهای روانی تاثیر عاطفی

  7. یک غزل جواني شمع ره کردم که جويم زندگانی را نجستم زندگاني را و گم کردم جواني را کنون با بار پيري آرزومندم که برگردم به دنبال جواني کوره راه زندگاني را به ياد يار ديرين،کاروان گم‌کرده را مانم که شب در خواب بيند همرهان کارواني را بهاري بود و ما را هم شبابي و شکر خوابي چه غفلت داشتيماي گل شبيخون جواني را چه بيداري تلخي بود از خواب خوش مستي که در کامم به زهرآلود شهد شادماني را سخن با من نمي‌گویي الا اي همزبان دل خدايا با که گويم شکوةبي همزباني را نسيم زلف جانان کو؟ که چون برگ خزان ديده به پاي سرو خود دارم هواي جانفشاني را نميري شهريار از شعر شيرين روان گفتن که از آب بقا جویند عمر جاوداني را

  8. یک رباعی امروز ترا دسترس فردا نیست واندیشةفردات به جز سودا نیست ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

  9. غزلی دیگر بعد مرگم نه به خود زحمت بسیار دهیدنه به من بر سر گور و کفن آزار دهید نه پی گورکن و قاری و غسال رویدنه پی سنگ لحد پول به حجار دهید به که هر عضو مرا از پس مرگم به کسیکه بدان عضو بود حاجت بسیار دهید این دو چشمان قوی را به فلان چشم‌چرانکه دگر خوب دو چشمش نکند کار دهید وین زبان را که خداوند زبان‌بازی بودبه فلان هوچی رند از پی گفتار دهید کله‌ام را که همه عمر پر از گچ بوده‌استراست تحویل علی اصغر گچکار دهید وین دل سنگ مرا هم که بود سنگ سیاهبه فلان سنگ‌تراش ته بازار دهید کلیه‌ام را به فلان رند عرق‌خوار که شداز عرق کلیه او پاک لت و پار دهید ریه‌ام را به جوانی که ز دود و دم بنزدر جوانی ریه او شده بیمار دهید چانه‌ام را به فلان زن که پی وراجیستمعده‌ام را به فلان مرد شکم‌خوار دهید گر سر سفره خورَد فاطمه بی‌دندان غمبه که، دندان مرا نیز به آن یار دهید

  10. شعری دیگر حاجی رجب از مکه چو برگشت به میهنآورد دوصد   گونه  ره آورد  به    خانه اشیای  گرانقیمت  و   اجناس نفیسیکز حسن و ظرافت همه را بود نشانه از رادیو و ساعت و یخچال و فریزرتا  ادکلن  و حوله و آیینه  و شانه از پرده ی ابریشم و رو تختی مخملتا  جامة مردانه  و  ملبوس زنانه در جعبة محکم همه را بسته و چیدهتا    لطمه   نبینند  ز   آفات    زمانه دیدم   که  بر  آن  جعبه  نوشته  است  ظریفی"مقصود   تویی!  کعبه   و   بتخانه   بهانه" شعر از ابوالقاسم حالت

  11. اهمیت سخن پندارها و انديشه‌هاي‌ آدمي‌ در نهايت‌، ممكن‌ است‌ تبديل‌ به‌ سخن‌ شود. سخن‌ مجسمة‌ انديشه‌ است‌. اگر انديشه‌اي‌ والا و درست‌ و پنداري‌ نيك‌ داشته ‌باشيم‌ اما موهبت‌ِ نوشتن‌ِ درست‌ و گفتنِ‌ صحيح‌ در توان‌ ما نباشد، ستم‌ بر انديشه‌ و در نهايت‌ ستم‌ بر نيكي‌ كرده‌ايم‌ زيرا بخش‌ اعظمِ‌ توانِ‌ نوشتن‌ اكتسابي‌ است‌. انسان ‌جز دل‌ و زبان‌ چيزي نيست‌؛ يعني‌ دل‌ محل‌ انديشه‌ و زبان‌ وسيله‌ي‌ بيان‌ انديشه‌ است‌. پس‌انسان‌، جز انديشه‌، چيزي‌ نيست‌.

  12. مولوی می گوید اي‌ برادر! تو همه‌ انديشـــه‌اي‌ مابقي‌ تو، استخوان‌ و ريشـــه‌اي.‌ گر بود انديشه‌ات‌ گل‌، گلشني‌ ور بود خاري‌، تو هيمه‌ي‌ گلخني.‌

  13. قوانين‌ و قواعد املاي‌ كلمات‌ و تركيبات‌ فارسي‌ و عربي‌ رايج‌ در فارسي‌ مباحث مهم

  14. بی بي‌: به‌ عنوان‌ پيشوند صفت‌ساز با نيم‌فاصله نوشته‌ مي‌شود: بي‌چاره‌، بي‌دانش‌، بي‌دولت‌، بي‌هنر، بي‌خبر، بي‌دل‌، بي‌كاره‌، بي‌ادب‌، بي‌سر و ته‌، بي‌دست‌ و پا، بي‌ياور، بي‌خورد و خواب‌... در واژه‌هاي‌ زير، «بي‌» پيشوند محسوب‌ نمي‌شود و بدان‌ جهت‌ جدا نمي‌نويسيم‌: بيهوده‌، بيزار، بيراهه‌، بيگانه‌.

  15. می مي‌: به‌ عنوان‌ پيشوندي‌ كه‌ مفهوم‌ استمرار به‌ فعل‌ مي‌بخشد، با نيم‌فاصله نوشته‌ مي‌شود: مي‌رود، مي‌رفت‌...

  16. هم هم‌: کلماتي را که با هم ترکيب مي‌شوند، مي‌توان در چند گروه جاي داد: 1- گروهي مثل: هم‌کلاس، هم‌سفر، هم‌جنس، هم‌چنين، هم‌شهري، هم‌کار... 2- گروهي مثل: هم‌دل، هم‌درد، هم‌راه... 3- گروهي مثل: همشيره، همسايه، همسر... 4- گروهي مثل: هم‌طبقه، هم‌صنف، هم‌قامت، هم‌خاصيت، هم‌اتاقي... 5- گروهي مثل: هم‌مسير‌، هم‌مسلک... 6- گروهي مثل: همايش،‌ هماهنگ...

  17. هیچ هيچ‌: اغلب‌ به‌ صورت‌ صفت‌ مبهم‌ به‌ كار مي‌رود و همواره‌ جدا نوشته‌ مي‌شود: هيچ‌ چيز، هيچ‌ كدام‌، هيچ‌ كس‌، هيچ‌ گاه‌، هيچ‌ گونه‌، به هيچ ‌وجه‌، در هيچ حال، هيچ ‌يك..‌.

  18. به به (حرف اضافه)‌: معمولاً جدا نوشته‌ مي‌شود: به‌ كتاب‌، به ‌خير، به ‌سلامت‌، به‌ دل‌، به نام‌خدا... در موارد زير پيوسته‌ نوشته‌ مي‌شود: وقتي‌ بر سر فعل‌ بيايد: برفت‌، برو، بروم... بر سر بن‌ فعلي‌ بيايد كه‌ به‌ دوام‌ كار دلالت‌ دارد: بسازبفروش‌ (كسي‌ كه‌ كارش‌ ساختن‌ و فروختن‌ مسكن‌ است)‌. بر سر اسمي‌ بيابد كه‌ به‌ هم‌راهي‌ آن‌، تبديل‌ به‌ صفت‌ مي‌شود: بخرد (خردمند)، بدانش‌ (دانشمند)، بهنر (هنرمند)، بنام‌ (نام‌دار). در تركيبات‌ عربي‌: بلافصل‌، بلاعوض، بشخصه، برأي العين، بعينه، بنفسه، لذاته، مابازاء...

  19. ها ها: نشانةجمع‌، با نيم‌فاصله نوشته‌ مي‌شود: كتاب‌ها، اين‌ها، آن‌ها، چه‌ها...

  20. نقش‌نماي‌ اضافه‌ (-ِ) - بعد از مصوت‌ بلند «-َ ا» تبديل‌ به‌ «ي‌» مي‌شود: داناي‌ راز به‌ جاي‌ داناءِ راز... - بعد از مصوت‌ بلند «-ُ و»: بوي‌ جوي‌ِ موليان‌ به‌ جاي‌ بوء ِ جوء ِ موليان‌... - بعد از مجموعةمصوت و صامت «-َ و»: ره‌رَوِ ما، جلوِ خانه‌، لباس‌نوِ شما... • بعد از مصوت‌ كوتاه‌ «-ِ »: خانه‌ي‌ شما، بوته‌ي‌ گياه‌، زيره‌ي‌ کرمان... • طبق نظر فرهنگستان باید به صورت خانة نوشت. - بعد از مصوت‌ كوتاه‌ «-ُ »: تُويِ‌ دانا، هر دُويِ‌ شما، راديُوي‌ من‌... - بعد از همزه‌ بر كرسي‌ واو «ؤ»: لؤلؤي‌ لالا... - بعد از همزه‌ بر كرسي‌ الف‌ «أ»: منشأ كار (بدون‌ نشانه‌).

  21. همزه در کلمات فارسی در كلمات‌ فارسي‌، از به‌ كار بردن‌ همزه‌ به‌ جاي‌ «ي‌» پرهيز كنيم‌: بنويسم‌ ننويسيم‌ آيين ‌ آئين‌ آيينه ‌ آئينه‌ پاييز پائيز دانايي دانائي‌ فرماييد فرمائيد نماييم‌ نمائيم

  22. تنوین

  23. کلمات غیر عربی

  24. بقیه

  25. مشابهتهای لغوي آب‌ديده :تباه و فاسد شده بر اثر نم کشيدن؛ آب‌داده: فلزي که خوب ساخته شده باشد.

  26. آب‌خوست‌āb-xast: جزيره‌؛ آب‌خست‌: ميوه‌ي‌ آب‌ انداخته‌ و تباه‌ شده‌.

  27. آج: برجستگي سوهان؛ عاج: دندان فيل.

  28. آجل:آينده؛ • عاجل: شتابنده.

  29. آخِر: پايان؛ آخَر: ديگر.

  30. آذر:آتش، نام ماه آخرپاييز؛ آزر: نام پدر ابراهيم نبي.

  31. ابلغ: رساتر؛ ابلق: دورنگ، سياه وسفيد.

  32. اَتباع: پيروان؛ اتّباع: پيروي کردن.

  33. اثمار: ثمرها؛ اسمار: افسانه‌ها.

  34. اثير:کره‌ي آتش؛ اسير:گرفتار.

  35. احسن: نيکوتر؛ احسنت:آفرين برتو که نيکو کردي.

  36. اَحيا: زندگان (جمع حي)؛ اِحيا: زنده کردن.

  37. اَخبار: جمع خبر؛ • اِخبار: آگاهي دادن.

  38. اِخوان: برادران؛ اَخَوان: دو برادر.

  39. اَسناد: جمع سند؛ اِسناد: نسبت دادن.

  40. اَشباه: جمع شبيه،ماننده‌؛ اَشباح: جمع شَبَح، روح و سايه.

  41. اَشعار: جمع شعر؛ اِشعار: اطلاع دادن.

  42. اشعه: جمع شعاع است به معني پرتو. جمع بستن آن به اشعه‌ها درست نيست.

  43. اَعراض: جمع عَرَض؛ اِعراض: روي گردانيدن.

  44. اَعلام: جمع عَلَم، نام‌هاي خاص؛ اِعلام: آگاه کردن.

  45. اِلغا: لغوکردن؛ اِلقا: تلقين کردن.

  46. اَمارات: نشانه‌ها؛ اِمارات: حکومتها، اميري کردن‌ها؛ عِمارات: ساختمان‌ها. اَمارت: نشانه؛ اِمارت: حکومت؛ عِمارت: بنا، ساختمان.

  47. اَمَل: آرزو؛ عمل:کار.

  48. انتساب: نسبت دادن؛ انتصاب: گماشتن.

  49. اَنعام: چهارچايان؛ اِنعام: بخشش

  50. بادِ بروت: کنايه از تکبر؛ باد و بروت: صحيح نيست.

More Related